چرا بدخشان مهم است؟

تحلیل روز

داوود عرفان؛ ‌مدیرمسئول گزاره

پس از قیام مردم در دو شهرستان/ ولسوالی درایم و ارگو، توجه‌ها به سوی بدخشان جلب شده است. بسیاری از ناظران، به دلیل سیاست‌های تبعیض‌آمیز و ضدمردمی طالبان در شمال و غرب افغانستان، منتظر وقوع خیزش‌های مردمی علیه طالبان بودند و این انتظار هم‌چنان پابرجاست. هرچند خیزش‌های بدخشان، آن قیام‌های رهایی‌بخشی نیست که ناظران اوضاع انتظار وقوع آن را دارند، اما؛ از آن‌جا که این خیزش‌ها نخستین‌بار در افغانستان اتفاق افتاده و مردم به‌صورت واضح و روشن مرگ بر طالبان و امارت سر داده‌اند، در خور توجه عمیق است. این‌که چه دلایلی در پس پرده‌ی اتفاقات بدخشان وجود دارد، بحثی است که هنوز به درستی رمزگشایی نشده است. در حالی‌که حامیان رسانه‌ای طالبان در ایران، خیزش‌های مردمی بدخشان را محصول اختلاف‌نظر طالبان و مردم بر سر کشت تریاک می‌دانند، برخی از حلقات داخلی، خیزش مردمی را ناشی از تبعیض قومی طالبان علیه مردمان تاجیک و ازبک بدخشان از جمله متحدین طالب‌شان در این ولایت می‌دانند. از سوی دیگر؛ جان اچکزی در پاکستان، اقدامات طالبان را مشابه اقدامات قومی عبدالرحمان خان خوانده و به دولت پاکستان توصیه کرده که در سیاست قومی خود در افغانستان تجدیدنظر کند.

هر سه‌ی این واکنش‌ها، در بستر منافع کشورها و گروه‌های قومی در افغانستان قابل تحلیل است. رسانه‌های نزدیک به حکومت در ایران که مدتی است منافع ایران را در همراهی با طالبان تشخیص داده‌اند، بازتاب قومی حرکت مردم بدخشان را پروژه‌ی رسانه‌ای غرب می‌خوانند و طبیعی است که شعارهای ضدطالبانی مردم بدخشان که ماهیتی قومی دارد و به نحوی دولت ایران را در افکار عمومی آن کشور تحت فشار قرار می دهد را به گونه‌ای دیگر تحلیل کنند. بدیهی است که از ایران انتظار می‌رود که از فارسی‌ستیزی و سیاست حذف قومی طالبان حمایت نکند، زیرا عمدتاً تاجیکان به اتهام نزدیکی به ایران در طول تاریخ مورد تبعیض سیستماتیک دولت‌ها و در رأس آن‌ها امارت طالبان قرار گرفته‌اند. پاکستانی‌ها نیز سمپاتی آن‌چنانی نسبت به تاجیکان و سایر اقوام افغاستان ندارند و درصدد هستند که از قیام‌های این چنینی فشار حداکثری را بر طالبان وارد نموده تا جلوی فعالیت تی‌تی‌پی را بگیرند. گروه‌های قومی، از جمله نیروهای مخالف طالبان هم در صدد بهره‌برداری از قیام‌های مردم بدخشان هستند و طبیعی است که از چنین خیزش‌هایی خوشحال باشند.

نگارنده بر این باور است که متغیرهای گوناگونی در نارضایتی مردم بدخشان دخیل است که باید کمی واقع‌بینانه‌تر به آن نگریسته شود. هرچند سیاست قومی طالبان و تبعیض سیستماتیک آنان علیه تاجیکان و ازبکان در بدخشان را نمی‌توان نادیده گرفت، اما واقعیت امر این است که خیزش مردمی در بدخشان، سویه‌های دیگری دارد که در گیرودار تحلیل‌های گوناگون پنهان مانده است. برای درک بهتر دلایل نارضایتی مردم در بدخشان، باید کمی عمیق‌تر به وضعیت بدخشان توجه شود:

بدخشان ولایتی مهم و استراتژیک است، به چند دلیل: نخست؛ این ولایت کوهستانی موقعیت فوق‌العاده سوق‌الجیشی در سه‌کُنجی پاکستان، چین و تاجیکستان دارد و بنابراین می‌تواند، منافع حوزه‌ی بزرگی از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را تسهیل یا برعکس به خطر اندازد. مجاورت این استان به پروژه‌ی بزرگ یک راه- یک کمربند چین، موقعیت این ولایت را بیشتر از هر زمانی برجسته‌تر ساخته است. حضور گروه های تروریستی زیادی چون انصارالله تاجیکستان، اویغورهای چین، داعش و طالبان، ایجاد میدانی از تنازع منافع این گروه‌ها را در پی داشته است. یکی از شایعات مطرح این است که سرو‌کله‌ی گل‌مراد حلیموف در بدخشان پیدا شده است. فرمانده‌ی داعشی تاجکستانی که بارها خبر مرگش در رسانه‌ها انعکاس یافته است. اما چندی بدین‌سو گزارش های غیررسمی می‌رساند که گل‌مراد حلیموف 50 ساله، با نام خانوادگی سلیموف در بدخشان حضور دارد. حلیموف در ناحیه‌ی فانی ورزآب شهر دوشنبه به دنیا آمده، دارای دو همسر و 13 فرزند است که دو فرزندش به نام‌های بهروز و رشید در ساله‌های گذشته توسط دولت تاجیکستان بازداشت شده‌اند. حلیموف که روزگاری رییس نیروی ویژه‌ی پلیس وزارت داخله تاجیکستان یا نهاد ضدتروریسم این وزارت بود؛ در تاریخ 12 ماه اپریل 2015 از تاجیکستان ناپدید شد و در 27 می 2015 در عراق و در حال جنگیدن در صفوف نیروهای داعش مشاهده شد. حالا گزارش‌های محلی  غیررسمی حاکی است که او  سه سال پیش به بدخشان افغانستان برگشته و به‌عنوان نیروی برجسته‌ی داعش در این ولایت فعالیت می‌کند. این‌که حضور گلمراد حلیموف در مرزهای تاجیکستان واقعیت دارد یا نه، بحث دیگری است، اما مسأله‌ی اصلی این است که حضور نیروهای داعش در ولایت بدخشان گاه‌بیگاه با حملات‌شان محسوس است. آخرین حمله‌ای که داعش در بدخشان به عهده گرفته چند روز بعد از خیزش مردم بدخشان اتفاق افتاده است.

در کنار حضور گروه‌های تروریستی، نیروهای مقاومت ضد طالبان نیز در این ولایت حضور دارند. بدخشان از دیرباز، یکی از مراکز عمده‌ی جمعیت اسلامی بوده و به‌طور حتم نمی‌توان جایگاه و قدرت این حزب و نیروهای سیاسی دیگری در این ولایت را نادیده گرفت. گفته می‌شود که اکثر فرماندهان تاجیک‌تبار طالبان یا سابقه‌ای جمعیتی داشته یا به نحوی با این حزب پیوندهایی داشته‌اند. بنابراین، نیروهای تاجیک طالبان نیز می‌توانند یکی از قدرت‌های تأثیرگذار و شاید همسو با مخالفان طالبان در تحولات آتی باشند. شاید یکی از دلایل تجمع طالبان پشتون از جنوب و شرق افغانستان، ترس از روابط قومی و خونی طالبان تاجیک و مخالفان طالبان در ولایت بدخشان باشد و احتمال ائتلاف آتی آنان باشد. ضمن این‌که مافیای مافیای مواد مخدر در بدخشان با پیوندهایی با مافیای مواد مخدر در آسیای میانه، از قدرت های تأثیرگذار در مسایل امنیتی بدخشان و منطقه به شمار می‌رود.

وجود معادن لاجورد و طلا در بدخشان، دلیل دیگری برای تجمع گروه‌های تروریستی در این ولایت و هم‌چنان توجه ویژه‌ی طالبان به این ولایت است. این معادن نقش اساسی در تمویل گروه‌های تروریستی و بخش‌هایی از طالبان دارد و از سوی دیگر، بیکاری مفرط در این ولایت، مردمان فقیر بدخشانی را به سوی مدارس دینی پاکستان کشانده از آنان نیروهای افراطی ساخته و بخشی نیز برای کسب معاش سابقه‌ی حضور در ارتش افغانستان را داشته‌اند و وضعیت اقتصادی در ایجاد جامعه‌ی دوقطبی در بدخشان مؤثر بوده است.

با تمام این‌ها؛ نهایتاً بدخشان هویتی فارسی-تاجیکی دارد و در تحولات بعدی نقش قابل توجهی خواهد داشت. این نقش را می‌توان در تحولات داخلی و منطقه‌ای تصور کرد. به نظر می‌رسد که بدخشان در آینده نقش مهمی را در تحولات داخلی ایفا کند. گزارش‌ها می‌رساند که پنجشیر به مرکز مهم القاعده تبدیل شده و تقریباً تمام اراضی آن توسط نیروهای طالبان به شدت اشغال شده، طوری‌که در هر کیلومتر مربع آن 150 نفر طالب و گروه‌های تروریستی هم‌پیمان آن جابه‌جا شده است. پنجشیر به عنوان پایگاه سنتی مخالفان طالبان در مخصمه قرار گرفته و عقبه‌ی استراتژیک آن در تخار و بدخشان نیز از دسترس نیروهای مخالفان طالبان خارج است. بنابراین تحولات باید در جای دیگری رقم خورد که هم پنجشیر عقبه‌ی استراتژیک خود را باز یابد و هم مخالفان صاحب اراضی شوند و چه جایی بهتر از بدخشان که هم‌مرز تاجیکستان است و امکان حمایت از نیروهای ضدطالبان در آن وجود دارد.

حضور نیروهای تروریستی ساکن در بدخشان و تلاش آن‌ها برای نفوذ به سین‌کیانگ چین و تاجیکستان مسأله‌ی مهمی است که تحولات آتی منطقه را در رقابت‌های منطقه‌ای و حتی جهانی رقم خواهد زد. تحولات آتی در جنگ اوکراین و پیش‌روی‌های روسیه، احتمال گشودن جبهه‌ی دیگری علیه متحدین روسیه در آسیای میانه را قوت می‌بخشد. پاکستان به‌عنوان تسهیل‌کننده و کانتراکتور جنگ‌‌های نیابتی، حی و حاضر برای معامله‌ای سودآور در یک بحران جدید منطقه‌ای خبردار ایستاده است. حتی می‌توان بدرفتاری طالبان با مردم بومی بدخشان و  گسترش نارضایتی از طالبان را پروژه‌ی مخفی آی.اس.آی پاکستان برای بازی بعدی در این منطقه تلقی کرد.

نهایتاً؛ بدخشان در هر وضعیتی می‌تواند دروازه‌ی رهایی و یا کلید بحران در منطقه تبدیل شود. احتمال فراوان وجود دارد که طالبان پشتون و تاجیک در دراز مدت در این ولایت رودروی هم قرار گیرند. منافع کشورهای روسیه، چین، پاکستان، تاجیکستان و حتی ایران در آینده‌ی بدخشان و افغانستان تأثیر خواهد گذاشت. در این میان، مهم این است که نیروهای مقاومت ضد طالبان و مردم بدخشان چگونه می‌توانند تحولات آینده را به نفع خود رقم زنند.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=992

1 comment

  • آقای داود عرفان گرامی
    چرا شما تاجیک ها هر اتفاقی که می‌افتد خودتان ربط می‌دهد یعنی بنام تاجیک ها ختم می‌کنید کسانی که در بدخشان جنگ یا تظاهرات دارن همه شان اوزبیک هستند نه تاجیک
    آقای محترم از خواب بیدار شوید لطفا این‌قدر کینه و عقده ی نباشید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *