آیا افغانستان از بحران خاورمیانه متأثر خواهد شد؟
داوود عرفان؛ دانش آموخته ی علوم سیاسی
پس از حملات 7 اکتبر، بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل، آنرا نقطهی عطفی شبیه 11 سپتامبر در خاورمیانه خواندند. با حملات جدید ایران به اسراییل و احتمال حملهی متقابل اسراییل به خاک ایران، امکان برگشت به وضعیت پیشا 7 اکتبر، عملاً دشوار شده است. اینکه تحولات آتی منطقه چه خواهد بود و دامنهی جنگ تا کجا کشیده خواهد شد؛ موضوعی است که گذشت زمان پاسخ آنرا خواهد داد، اما نگرانیهای مجامع بینالمللی از فراگیرشدن بحران در خاورمیانه، نشان میدهد که این بحران حتی قابلیت تبدیلشدن به بحران جهانی را دارد. به هر ترتیب؛ اگر قدرتهای جهانی و منطقهای در صدد مدیریت بحران خاورمیانه برنیایند، این منطقهی پر آشوب جهانی، میتواند محل درگیریهای بیشتری باشد.
اما پرسشی که برای ما مطرح میشود، این است که آیا افغانستان با شرایط کنونی، از وضعیت خاورمیانه متأثر خواهد شد یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید این نکته روشن شود و آن اینکه، متأثرشدن الزاماً به معنی کشیدهشدن جنگ به داخل مرزهای افغانستان نیست. متأثرشدن میتواند از جنبههای گوناگونی مورد توجه قرار گیرد. دوم؛ بحرانهای منطقهای همیشه قابلیت گسترش را دارند. اصلاً گسترش جنگ غزه و تبدیلشدن آن به جنگی منطقهای بین اسراییل و ایران، نشان میدهد که چهقدر این بحران قابلیت گسترش مستقیم و غیرمستقیم را دارد.
مسألهی دیگر این است که آیا این بحران در همین نقطه متوقف میشود و یا حملات تلافیجویانهی ایران و اسراییل ادامه خواهد یافت. اگر بحران ادامه نیابد، بدیهی است که افغانستان تأثیر زیادی در این برهه نخواهد پذیرفت، اما بحث اصلی این است که اگر طبق پیشبینیها، بحران فراگیرتر شود، برای افغانستان و مردم آن چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟
در صورت فراگیرترشدن بحران خاورمیانه، نخستین تأثیر بر مردم افغانستان، فشار اقتصادی بیشتر خواهد بود. تورم در منطقه نخستین پیامد این بحران است، زیرا ایران در صورت حملات اسراییل از اهرمهای فشار دیگری از جمله درگیریهای دریایی استفاده خواهد کرد و از آنجا که بخش بزرگی از اقتصاد افغانستان وابسته به واردات از مسیر خلیج فارس و دریای عمان است، تورم ناشی از درگیریهای دریایی، مردم فقیر افغانستان را متأثر خواهد ساخت. مهاجرین افغانستانی در ایران نیز از دو جهت متأثر خواهند شد: نخست اینکه در وضعیت جدید احتمال اخراج و بیکاری آنها وجود دارد و از سوی دیگر، توان کمک به خانوادههایشان در افغانستان را از دست خواهند داد.
موضوع بعدی، جنگ نیابتی کشورها در افغانستان است که با فراگیرترشدن بحران، وارد فاز جدیدی خواهد شد. گزارشها میرساند که همین اکنون، بخش بزرگی از فاطمیون در کنارههای رود فرات در سوریه موضع گرفتهاند و گزارشهای دیگری هم در یکی دو هفته قبل شنیده شده که ایران و طالبان برای جذب نیروهای نیابتی جدید از افغانستان به توافق رسیدهاند. هرچند نمی توان به درستی یا نادرستی این ادعاها صحه گذاشت، اما افغانستان میدان سربازگیری نیابتی کشورهاست و در آینده میتوان متصور بود که جنگهای نیابتی وارد مرحلهی جدیدتری شود. نکتهی بعدی این است که کشورهای عربیای چون امارات و قطر رابطهی خوبی با طالبان دارند و گفته میشود که کنترل فرودگاههای افغانستان را شرکتی اماراتی برعهده دارد. از این جهت هم میتوان تصور کرد که اسراییل میتواند اشراف اطلاعاتی در افغانستان و ایران با کمک امارات داشته باشد.
طالبان، داعش و نیروهای بلوچ ضد دولت ایران و دهها گروه دیگر در افغانستان، میتوانند در یک درگیری منطقهای به نفع طرفی از طرفهای درگیر وارد عمل شوند. هرچند طالبان تا کنون در مورد جنگ ایران و اسراییل موضع رسمی نگرفتهاند، اما به رغم روابط نیک ایران با آنان، در یک معاملهی بزرگ منطقهای به لطف کمکهای هفتگی میلیون دالری و احتمالاً چانهزنی برای رسمیتشناسیشان میتوانند، به راحتی ایران را به اصطلاح دور زده و با امریکا وارد یک معاملهی دیگر شوند. این بحران از این جهت میتواند برای طالبان، فرصتی برای شکستن بنبست رسمیتشناسی جهانیشان باشد، البته عکس قضیه هم میتواند صادق باشد که طالبان با کمک ایران و روسیه و حتی چین، وارد معاملهی دیگری شوند و با ترانزیت و نیروهای نیابتی به کمک ایران بشتابند، و حتی فراتر از آن، در سرکوب نیروهای افراطی مخالف ایران در افغانستان سهیم شوند. این امر در صورتی محقق میشود که این کشورها برعلاوهی به رسمیتشناختن طالبان، پول بیشتر از امریکاییها به طالبان پرداخت کنند.
باید به این نکته توجه داشت که فضای امنیتی افغانستان، میتواند بازیهای پیچیدهای را برای آیندهی منطقه رقم بزند. از آنجا که در افغانستان دولت مردمی مبتنی بر منافع مردم این کشور وجود ندارد، برای رژیم طالبان که از عدم مشروعیت داخلی و بینالمللی رنج میبرد، بحران در منطقه فرصت معامله را فراهم میآورد. طالبان در دور دوم ظهورشان، با کمک شرکای خارجیشان، معامله را به خوبی یاد گرفتهاند و در این معامله اولین هدف مهم، حفظ اقتدار و جذب کمک جهت تحکیم قدرتشان خواهد بود.
برای ایران و حتی رقبای منطقهای آن، افغانستان فرصت-تهدید شمرده میشود. فرصت آینده برای طرفی است که بتواند هزینهی بیشتری برای طالبان پرداخت کند، این هزینه میتواند شامل به رسمیتشناسی طالبان و کمکهای مالی کلان باشد. اما از سوی دیگر، برای کشوری مثل ایران، حضور گروههایی چون داعش و جیشالعدل، در مرز ملتهب سیستان و بلوچستان و حتی خراسان، تهدیدی جدی است که در صورت درگیری ایران با اسراییل میتواند از افغانستان متوجه ایران شود. ناگفته نباید گذاشت که ایران اهرمهای فشاری بر طالبان هم در دست دارد که بتواند در مواقع حساس از آن استفاده کند. یکی از این اهرمها، گروههای نظامی مخالف طالبان است که با حمایت ایران میتوانند، توازن قدرت را در افغانستان تغییر دهند، اما نکتهی مهم این است که آیا ایران در صورت درگیری منطقهای و در صورت اختلاف با طالبان میتواند از این کارت بازی استفاده کند یا نه؟