روزنوشت ۹

دادخواهی 1

دانش‌آموز دیروز
روزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزش
روزنوشت ۹
اورانوس، هرات

گفتی: «مویت نمایان است، پنهانش کن! وگرنه، از آموختن خبری نیست.»
گفتم: «چشم.»
گفتی: «این لباس رنگ‌رنگی را بر تن نکن! این جامه‌ی سیاه را بر تن نمای! وگرنه، از مکتب خبری نیست.»
گفتم: «چشم.»
گفتی: «بدون محرم ازخانه بیرون نشو! وگرنه، کاری در کار نخواهد بود.»
گفتم: «چشم.»

آهای ابرهای سیاهی که بر سرزمینم سایه‌ی غم افکنده‌اید! چه می‌خواهید از جانم؟ گناه من چیست؟ بگویید؟

من از کدام امرت سرپیچی نمودم، که بر دَر رویاهایم قفلی محکم بستی؟
این چه امرِ ثانی‌ای شد، که هیچ‌گاه به عمل نمی‌رسد.
همه منتظر بهاریم، به امید اینکه این «امر ثانی‌» به پایان برسد و بتوانیم دوباره سر صنف‌های‌مان حاضر شویم. درس بخوانیم و یا تدریس کنیم.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=321

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *