طالبان و مواد مخدر
نگارنده: رضا عطایی
به گزارش خبرنگار و گزارشگر گزاره، سومین نشست علمی-تخصصی “تغییر بازار مخدری در افغانستان” به همت موسسه هماندیشی جهانی راه برتر (کادراس) عصر روز یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳، در خانه اندیشهورزان تهران و با حضور دانشگاهیان ایران و افغانستان برگزار شد که محور اصلی آن “امکانسنجی چشمپوشی طالبان از تولید مواد سنتی در کوتاهمدت و چالشهای آن برای دولت همسایه” در ارزیابی ناظران و کارشناسان حوزه مطالعات افغانستان بوده است.
در این نشست، دکتر جعفر حقپناه، استاد مدعو مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، پرستو بهرامیراد، روزنامهنگار و پژوهشگر مسائل افغانستان و جعفر سلطانی، دانشآموخته دانشگاه تهران و پژوهشگر اقتصادسیاسی هر کدام در دو نوبت به تحلیل و بررسی موضوع نشست پرداختند و دکتر امین پرتو، پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات خاورمیانه دبیری این نشست را بر عهده داشت.
- موضوع موادمخدر در افغانستان یک امر به هم پیوسته منطقهای و بینالمللی است.
جعفر حقپناه، با توجه به نظریه دولتهای ورشکسته و شکننده در نظریات علومسیاسی و روابطبینالملل، تولید مواد مخدر انبوه را مربوط به سرزمینهایی دانست که دارای دولتهای فرومایه و شکننده هستند که قدرت اِعمال قدرت و حاکمیت را ندارند.
بنا به گفته حقپناه: چنین سرزمینها و دولتهایی به بهشت تبهکاری و تبهکاران تبدیل میشود در صورتی که بازار مصرف با توجه به نوع سبکهای زندگی لاکچری و سرمایهداری جاهای دیگری است.
این استاد مطالعات منطقهای، موضوع موادمخدر در افغانستان را تنها یک مسأله داخلی و محدود به اقتصادسیاسی افغانستان ندانست و افزود: این موضوع یک امر به هم پیوسته منطقهای و بینالمللی است.
حقپناه مواد مخدر جدید و صنعتی مثل شیشه را بدل و جایگزین مواد مخدر سنتی ندانست و با توجه به اقتضائات جهان مدرن افزود: مواد مخدر سنتی همچون تریاک در جهان امروز حذف کامل نمیشوند، اگرچه ممکن است که امتزاجهای جدیدی به خود بگیرد و مصرف کمتری پیدا بکند، اما حذف ناشدنی است.
حقپناه کشت تریاک در افغانستان را متناسب با اقتضای فرهنگ قبیلوی افغانستان دانست که شغلسازی متناسب خود را هم در افغانستان پیدا نموده است و به نحوی با فرهنگ افغانستان سازگاری پیدا نموده است، از همینروی هیچ دولت و حکومتی هم نمیتواند جلوی آن را بگیرد که نمونه آن را در تحولات چند ماه پیش بدخشان مشاهده شد.
این استاد مطالعات منطقهای، حکمرانی طالبان را مشابه دوران قاجاریه دانست که به سبک تیولداری و به شکل قبیلهای و محلی انجام میشود.
حقپناه همچنین با انتقاد از سیاستهای جمهوری اسلامی در خصوص اولویت پرداختن به مسائل افغانستان افزود: افغانستان همواره اولویت چهارم، پنجم سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است و این امر سبب شده است که اهمیت و اولویت افغانستان بسیار مغفول بماند؛ یکی از نتایج چنین نگاهی به افغانستان، خود را در موضوع مواد مخدر نشان میدهد که حالت و رویکرد سلبی آن مشهود میباشد.
- ارتباط میزان شدت جنگ افروزی طالبان و قیمت نوسانی مواد مخدر سنتی
جعفر سلطانی با بیان اینکه در افغانستان امروز دو پدیده طالبان و موادمخدر وجود دارد گفت: “پدیده اول یک پدیده نظامی-سیاسی به نام طالبان است و دیگری پدیدهای به نام بازار مواد مخدر در افغانستان و هدف ما بررسی رفتار این دو پدیده در ۲۳ سال گذشته میباشد تا نقش و اهمیت طالبان را به عنوان بازیگر عرصه جنگ و تجارت مواد مخدر آشکار کنیم”.
سلطانی با استفاده از نظریه دست نامرئی آدام اسمیت و چهار مفهومِ عرضه و تقاضا، رقابت، انتخاب مشتری و چالش در بازار در این نظریه، چهارچوب نظری استدلال خود را برای فهم ارتباط میزان شدت جنگ افروزی طالبان و قیمت نوسانی مواد مخدر سنتی ارائه نمود.
اولین مفهوم، عرضه و تقاضاست؛ به این معنا که عدهای حاضرند برای به دست آوردن کالا و خدمات، قیمتی را بپردازند که یک طرف بازار، یعنی تقاضا را تشکیل میدهند و عدهای نیز به عنوان تولیدکننده یا عرضهکننده حاضرند در ازای دریافت مبلغی، کالا و خدمات، تولید و عرضه نمایند.
دومین مفهوم، رقابت است به معنای تلاش برای ایجاد تواناییهایی در تولید و عرضه که یک بنگاه را در مقایسه با بنگاههای دیگر در فراهم نمودن محصولات و خدمات کاراتر و موثرتر یاری مینماید و آن بنگاه را به مزیت و برتری میرساند. اینکه چه تعداد از بنگاههای اقتصادی (عرضه کنندگان) در یک بازار به این تواناییها دسترسی داشته باشند طیفی از وضعیت رقابت و انحصار را شکل میدهد که شامل این چهار وضعیت است: رقابت کامل، رقابت انحصاری، انحصار چندجانبه یا کارتل و انحصار کامل.
در بازار مواد مخدر رقابت به شکل انحصار چند جانبه یا کارتل در جریان است و از آنجا که رقابت میان کارتلها به صورت غیر رسمی انجام میشود، همواره باید کارتلها دارای گروههای نظامی و چریکی با خواستههای سیاسی و مذهبی باشند تا در پوشش رقابتهای سیاسی و آرمان خواهی مذهبی به به رقابت با یکدیگر بپردازند.
این پژوهشگر اقتصادسیاسی در ادامه و در تبیین اثبات نظریه پژوهشیاش افزود: “آنچه که در بیست سال گذشته در افغانستان در جریان بود، به نظر میرسد رقابت میان کارتلهای مواد مخدر بینالمللی بود، زیرا از آمار و ارقام مربوط به قیمت مواد مخدر و وضعیت جنگ میان جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان چنین بر میآید که با کاهش شدید قیمت مواد مخدر ماشین جنگی طالبان قوی تر و اراضی تحت تسلطش بیشتر و با افزایش قیمت مواد مخدر این ماشین جنگی ضعیفتر و به مناطق دورافتادهتر محدود میشد”.
سلطانی در ادامه اظهار داشت: “این رابطه معکوس میان قیمت مواد مخدر و شدت جنگ در جنوب و شمال افغانستان در دو بازه زمانی به وضوح و آشکارگی میرسد، سال ۲۰۱۵ سقوط مرکز ولایت کندز همزمان شده بود با سقوط قیمت مواد مخدر از بالای ۴۰۰ هزار دلار به زیر ۵۰ هزار دلار و در سال ۲۰۱۸، سقوط مرکز ولایت غزنی همزمان شدن بود با سقوط مرکز ولایت غزنی با سقوط ارزش مواد مخدر از تنی ۳۸۰ هزار دلار به زیر ۱۰۰ هزار دلار.”
سلطانی در جمعبندی مفروضات نظریه و ارائه خود افزود: “از این آمار چنین بر میآید که رفتار جنگی طالبان همواره همانند سوپاپ اطمینانی برای بالا کنترل قیمت مواد مخدر عمل کرده است، بدین نحو که این گروه تا بالا رفتن دوباره قیمت مواد مخدر فروش و ارسال این مواد را محدود میکردند. برای اطمینان از صحت آمار استفاده شده در این ارائه هم میتوانید به این لینک مراجعه کنید: Afghanistan opium survey 2023 – United Nations Office on Drugs and Crime”