خلاصه کتاب «تاریخ زبان فارسی» اثر «دکتر مهری باقری»
نگارنده: مینا فراز
فهرست عناوین
تحول زبان و علت تحول و دگرگونیهای زبانی. – 1 –
انواع زبان ها و خانواده های زبانی. – 3 –
ادوار تاریخی تحوّلِ زبانهای ایرانی. – 6 –
مقدمه
در هزاره دوم پیش از میلاد گروهی از قوم هند و اروپایی، که خود را آریا مینامیدند، سرزمینی را به تصرف خود در آوردند که آن سرزمین به نام ایران نامیده شد. فرانتس بوپ آلمانی زبان این قوم را هند و اروپایی نام نهاده است. (ابوالقاسمی، ۱۴۰۲: ۱۸)
زبان فارسی از مهمترین زبانهای زنده جهان است که پیشینهای چند هزار ساله دارد. این زبان هم اکنون در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان تکلم میشود. این زبان دارای سه دوره پر بار تاریخی است که شامل دوره باستان، دوره میانه و دوره جدید میشود.
زبانشناسی علمی نو پا است که قدمتی تقریبا صد ساله دارد و توجه فراوانی در جهان به این علم صورت گرفته. ایران از جمله کشورهایی است که به علم نو ظهور زبانشناسی توجه فراوان داشته و از سال ۱۳۴۳ گروه زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی در دانشگاه تهران تاسیس شده است. مهری باقری استاد زبانهای ایرانی باستان دانشگاه تبریز است. او آثار فراوانی در زمینه تاریخ زبان فارسی و زبانهای باستانی ایران دارد. یکی از آثار برجسته او در این زمینه کتاب پر بار «تاریخ زبان فارسی» است.
از آنجایی که خواندن یک کتاب حجیم همیشه دشوار بوده، اینک سعی شده تا بخش نخست کتاب «تاریخ زبان فارسی» اثر «دکتر مهری باقری» خلاصه شده تا خلاصه آن برای همگان مفید واقع شود.
بخش اول
تحول زبان و علت تحول و دگرگونیهای زبانی
زبان صورت واحد و ثابتی ندارد. زیرا زبان امری اجتماعی است و در جوامع بشری به عنوان وسیلهای برای بر طرف کردن نیاز افراد جامعه به برقراری ارتباط با یکدیگر و تفهیم و تفاهم، به کار میرود. هر جامعه مانند موجود زندهای پیوسته دستخوش دگرگونی و تحول است. هر گونه تحولی که در جامعه رخ میدهد، نیازهای آن جامعه را دگرگون میسازد و این دگرگونی به ناچار در تغییر و تحول زبان نیز تأثیر دارد.
تغییراتی که در زبان رخ میدهد تصادفی و اتفاقی نیست بلکه تابع قوانین و قواعد معینی است. به همین دلیل با اینکه هر زبانی از صورت اصلی خود بسیار دور شده، میتوان رابطه آن را با اصل و با زبانهای دیگری که از آن منشعب شده اند تشخیص داد. همین نکته سبب شده تا در دانش نوین زبانشناسی، شناخت تغییرات و تحولات زبان در طول تاریخ و کشف قواعد و قوانین حاکم بر تحولات زبانی، به عنوان یکی از اهداف پژوهشهای زبانی مورد توجه قرار بگیرد.
زبان مانند یک امر طبیعی، به طریقی مشخص تحول و تکامل مییابد و به همین دلیل باید دانست که دور شدن یک صورت زبانی از اصل و فرم قدیمی، یا تغییر یکی از صورتهای زبانی خطا و غلط شمرده نمیشود بلکه معلول رویدادهای اجتنابناپذیر زمان است.
هر زبانی در هر زمان در حال تحول است و از جهات مختلف تغییر میکند آواها و شیوه ترکیب آنها با وضع پیشین تفاوت میکند و آواهایی جدید با قوانین واجآرایی نوینی معمول میگردد. در گذار زمان الفاظی مهجور مانده، واژههای جدید جایگزین واژههای کهن میگردد و نیز الفاظی نوین که بر معانی جدیدی دلالت دارد، رایج میشود. طرزهای نو در ساختمان جمله و عبارت ایجاد میشود و به طور کلی صورت قدیمی زبان رفته رفته از بین میرود.
علل تحولات زبانی زیر مجموع دو عنوان کلی قرار میگیرند
۱_علل خارجی یا برون زبانی
۲_علل داخلی با درون زبانی
علل خارجی تحول زبان
دگرگونی و تحول یک زبان همراه و همآهنگ با تحولات جامعهای است که از آن زبان به عنوان وسیله ارتباطی خود استفاده میکند. تحولات هر جامعهای نیز منوط به تحولات معنوی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن است. واژگان یک زبان بیش از هر چیز میتواند دگرگونیهای اجتماعی را منعکس کنند. مثلا در جامعه فارسی زبان کنونی، تغییر شیوه زیستن، متروک ماندن بعضی مشاغل، ظهور شغلهای جدید و… باعث خروج پارهای از لغات کهن و ورود لغات جدید یا تغییر معانی لغات و اصطلاحات رایج در زبان شده است.
علل داخلی تحول زبان
زبانشناسان اکثر قوانین ناظر بر تحولات آوایی و صرفی زبان را که موجب راحتتر تلفظ شدن واژگان و سادهتر شدن شکل عبارات و ساختمان دستوری زبان میشود ناشی از قانون «صرف کمترین انرژی در گفتار» میدانند.
نکته: همانطور که در دستگاههای صرفی و نحوی و اصوات زبانها متفاوت و متمایز از یکدیگرند، تحول زبانها در طول تاریخ هم یکسان صورت نگرفته و هر زبان در مسیر و جهتی خاص متحول گشته است.
با در نظر گرفتن مطالبی که ذکر شد، تحولات تاریخی هر زبان را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
۱_ تحول آواها و اصوات
۲_ تحولات صرفی
۳_ تحولات نحوی
۴_ تحول واژگان
۵_ تحول معانی.
انواع زبان ها و خانواده های زبانی
زبانشناسان تخمین زده اند که شمار زبانهای امروز جهان میان چهار تا هفت هزار زبان است. علمای فن معتقدند که این زبانهای فراوان همگی از تعدادی زبانِ مشخص که مادر آنها به شمار میروند منشعب و تحول یافته است. پس مهمترین مسأله، چگونگی دستهبندی این زبانها و پیداکردن خانوادههای اصلی زبانی است.
برخی از دانشمندان زبانشناس، زبانهای دنیا را از روی ساختمان صرفی و نحوی آنها ردهبندی کرده اند که بنام رده بندی «نوعی یا ساختمانی» نامیده میشود که به سه دسته «تک هجایی، پیوندی و صرفی» تقسیم میشوند.
درین زبانها هر هجا یک تکواژ است. این هجا همیشه صورت ثابتی دارد، و از روی ترتیب همنشینی تکواژها بر روی زنجیر گفتار میتوان به نوع صرفی آنها پی برد. زبانهای چینی، سیامی، تبتی از جمله این زبانها اند.
درین گونه زبانها ماده اصلی کلمات همیشه صورت واحدی دارد و اگر معانی ثانوی بدان افزوده شود فرم اصلی کلمه تغییر نمیکند بلکه برای نشان دادن معانی فرعی و اضافی، عناصر و اجزای دیگر زبانی در کنار ماده اصلی قرار داده میشود.
در این دسته از زبانها برخی از کلمات برای رساندن مفاهیم فرعی و ثانوی، تغییر شکل میدهند. همچنین در زبانهای صرفی کلمات خاصی وجود دارد که معنی جدا و مستقلی ندارند. وظیفه این کلمات نشان دادن مفاهیم فرعی و رابطههای خاص میان کلماتِ اصلی است.
زبانشناسان این تقسیم بندی را منسوخ دانسته اند ، به دو دلیل:
۱_ درین تقسیم بندی نمیتوان تفاوت ساختمانی زبانها را با صراحت معین کرد.
۲_ این تقسیم بندی هیچگونه فایده علمی ندارد.
از قرن شانزدهم به بعد در اروپا، علم لغت و اشتقاق مورد توجه فراوان قرار گرفت. برای همین جهت تالیف فرهنگهای ریشهشناسی، تدوین کتابهای دستور تطبیقی و سنجشی و مطالعات تاریخی زبانها برای دست یافتن به موارد مشابه و اختلاف زبانها و ارتباط آنها با یکدیگر رایج شد. همین بررسیها سبب شد تا دانشمندان به پارهای مشابهتها در میان برخی زبانها پی ببرند. پس زبانشناسان از قرن هجدهم به بعد با توجه به شباهتهای دستوری و همگونیهای ساختمانی زبانها، شیوه جدیدی برای طبقهبندی زبانها در پیش گرفتند که بنام «رده بندی از حیث خویشاوندی» خوانده میشود. معیار این ردهبندی این بود که: اگر دگرگونیهای اصوات و ساختمان چند زبان، تابع قواعدی یکسان باشد، آن زبانها همخانواده اند.
بر اساس این طبقه بندی برخی از خانوادههای زبانی دنیا شناخته شد. مهمترین آنها عبارتند از.
- هندو اروپایی
- سامی و حامی
- اورالی یا فینو_اوگری
- آلتایی
در تحقیقات اخیر، چند خانواده دیگر زبانی تشخیص شده است، که زبانشناسان در شناختنشان به عنوان زبانهای خویشاوند اتفاق نظر ندارند.
ساختمان بعضی زبانها مستقل هستند و هیچ رابطه خویشاوندی با زبانهای دیگر ندارند، این زبانها از جمله زبانهای منفرد اند. وجه اشتراک این زبانها، رابطه جغرافیایی آنهاست.
زبانهای منفرد عبارتند از:
.زبانهای آسیایی، چینی_تبتی، هندی، مالایا_پولنزی و تمام گویشهای فراوانی که در میان زبانها وجود دارد.
زبانهای ایرانی از کدام خانوادهٔ زبانی است؟
زبانهای ایرانی شاخهای از خانواده زبانی «هندو اروپایی است. هند و اروپایی به اقوامی گفته میشود که در روزگار کهن در نواحی جنوب سرزمین روسیه امروزی، دشتها و استپهای میان جنوب سیبری، دریاچهٔ آرال، شمال بحر خزر و شمال قفقاز زندگی میکردند.
این اقوام تا اواخر هزاره سوم پیش از میلاد در همان سرزمین مشترک میزیستند و سپس بنا بر ضرورت مهاجرت کردند. مسیر حرکتشان مختلف بود بنابرین در سرزمینهایی از جنوب آسیا تا شمال اروپا پراکنده شدند و برای اینکه اقوام مذکور در نقاط مختلف اروپا و آسیا و هند سکنی گزیدند بنام «هند و اروپایی» شهرت یافتند.
پراکندگی قوم اولیه هند و اروپایی سبب پیدایش انواع گوناگونی از زبان در میان این قوم شد.
هند و اروپایی به گروهی از زبانهای همریشه اطلاق میشود که مهمترین آنها عبارتند از: هندو ایرانی، یونانی، آلبانیایی، ایتالی، هیتی، تخاری، ارمنی، بالتو اسلاوی، سلتی، ژرمنی.
زبان هند و اروپایی چگونه شناخته شد؟
در قرن شانزدهم و هفدهم، بررسیهای تطبیقی و سنجشی زبانها در اروپا مطرح شد. از فواید این بررسیها، آشکارشدن مشترکات بعضی زبانها و نوعی خویشاوندی در میانشان بود. از جمله، ولکانیوس متوجه تطابق بعضی از واژهها در زبانهای ایرانی و آلمانی گردید. ساستی مطابقت بعضی واژهها را در زبانهای هندی و ایتالیایی متذکر شد. در قرن هجدهم ویلیام جونز از روی مشابهتها در زبانهای سنسکریت، یونانی و لاتینی متوجه شد این زبانها باید دارای یک رابطه خویشاوندی باشند. چون هم ساختمان اصلی و هم ریشه کلمات اصلی با هم شبیه اند. او اعلام کرد که زبانهای ذکر شده با هم ارتباط دارند و از زبان سنسکریت مشتق شده اند. در ادامه بررسیها معلوم شد که زبان سنسکریت منشأ این زبانها نیست بلکه شاخهای از زبان قدیمی فراموش شدهای، مقدم بر همهٔ این زبانها است. دانشمندان در تحقیقات بعدی خود از وجود یک زبان مادر نام بردند. این زبان مادر، زبان «آریایی» یا «هند و اروپایی» نامیده شد.
ازین زبان مادر هیچ سند یا نوشتهای در دست نیست. بنابر این زبانشناسان برای فهمیدن ساختمان صرف و نحو این زبان، ناگزیر به مقایسه زبانهای منشعب از آن هستند تا به کشف قواعد زبان مادر پی ببرند.
یکی از مهمترین شاخههای زبانی خانواده «هند و اروپایی» شاخه «هند و ایرانی» است. اقوام «هند و ایرانی» خیلی دیرتر از دیگر قومهای هند و اروپایی از هم جدا شدند برای همین مشابهات و مشترکات بیشتری از جمله زبان، اساطیر و.. بیشتر از بقیه اقوام هند و اروپایی به چشم میخورد.
زبان هند و ایرانی زبانی است که میان نیاکان هندیان و ایرانیان مشترک بود این خانواده به دو شاخه «زبانهای ایرانی» و «زبانهای هندی» تقسیم میشود. زبانهای «هندی کهن» و «ایرانی کهن» در گذشت زمان به شاخههای متعددی تقسیم شدند. زبانها و گویشهای ایرانی یکی از متنوعترین شاخههای زبانهای هند و اروپایی است.
ادوار تاریخی تحوّلِ زبانهای ایرانی
زبان نمیتواند صورت ثابت و یگانهای داشته باشد. در هر دورهای ویژگیهایی پیدا میکند که شکل زبان را از زبانِ دورهٔ قبل متمایز میسازد. پس میتوان در بررسی تاریخی زبان مسیر تحولات آن را از قدیمیترین صورت دنبال کرد تا بتوان تغییرات و تحولات را در طول تاریخ زبان تعیین کرد.
تحولات تاریخی هر زبان از جهات مختلفی صورت میگیرد از جمله:
.اصوات و واجهای زبان
.نظام صرفی و نحوی زبان
.واژگان زبان.
هرگاه در یک زبان، در یک مقطع زمانی، در هر سه مورد تغییر روی دهد، یک دورهٔ تحول تاریخی برای آن زبان محسوب میشود.
ادوار تاریخیِ تحول زبانهای ایرانی
تحولات تاریخی زبانهای ایرانی به سه دوره مهم تقسیم میشوند
.دورهٔ باستان.
.دورهٔ میانه.
.دورهٔ جدید.
زبان فارسی که یکی از زبانهای ایرانی است از قدیمیترین صورتِ بازمانده آن تا فارسی دری، سه دوره تحولی: باستان، میانه و جدید را پشت سر گذارده است.
زبان فارسی جدید، دنباله تحول یافته زبان «فارسی میانه» و فارسی میانه صورت تحول یافته زبان «فارسی باستان» است.
چون زبانهای دوره باستان و میانه دیگر به صورت زنده به کار نمیروند زبانهای «مرده» یا «خاموش» خوانده میشوند.
دوره باستان
قدیمیترین دورهای که از زبانهای ایرانی مدرکی در دست است، دورهٔ باستان است. درین دوره زبانهای متعددی در ایران به کار میرفت، چنانچه داریوش در کتیبه بیستون از وجود اقوام زیادی چون پارت، سغد، خوارزم، هرات و بلخ نام برده است. به یقین مردمان این نواحی به زبان خاص خود تکلم داشتند. اما چون هیچ سندی از گونه باستانی این زبانها برجای نمانده اطلاعات زبانشناسان از وجودشان از روی صورت میانهٔ این زبانها و ذکر مورخان در موردشان است. این اطلاعات، شواهد و گواهیهای تاریخی خوانده میشود.
از میان زبانهای متعدد ایرانی در دوره باستان تنها چهار زبان: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان بازمانده است.
دو زبان نخست اثر مستقلی ندارد بل فقط لغاتی که بیشتر نام خاص هستند، در مکتوبات زبانهای دیگر ضبط شده است. ولی از دو زبان دیگر، آثاری برجای مانده است.
سکاها اقوام ایرانی که در مناطق شمال و شمال شرقی ایران میزیستند و تیرههایی ازین اقوام بعدها در نواحی سیستان مسکن گزیدند.
از صورت باستانی زبان سکایی، اثر مستقلی در دست نیست اما چندین نام خاص و واژههای معدودی در گزارشات تاریخی و کتیبههای بازمانده از فارسی باستان، یونانی، لاتینی و هندی وجود دارد.
این زبان در مغرب و مرکز ایران بکار میرفت. ازین زبان هم سندی در دست نیست ولی از سال ۸۳۵ پ.م در کتیبههای شاهان آشور از مردم ماد یاد شده است. همچنین لغاتی ازین زبان در مکتوبات زبانهای یونانی و لاتینی نوشته شده، باقی مانده است. اما مأخذ اطلاعات در مورد زبان مادی، لغات دخیلی است که در کتیبههای شاهان هخامنشی برجای مانده است و از روی ساخت آوایی و مختصات لفظی این لغات و مقایسه آنها با واژگان زبان فارسی باستان، میتوان واژههای «مادی» را تشخص داد.
این زبان در نواحی جنوبی ایران، ایالت پارس رواج داشت، به همین دلیل نیز «فارسی» خوانده میشود.
تنها اثری که ازین زبان برجای مانده، کتیبهها و نوشتههای متعلق به شاهان هخامنشی است. این نوشتهها بر روی الواح سنگی، سیمین، سکهها، مهرها و… حکاکی شده است. آثار بازمانده، متعلق به سالهای ۵۵۰ تا۳۳۰ ق.م است. تا کنون حدود چهل کتیبه از هخامنشیان در نواحی متعدد مثل پاسارگاد، تخت جمشید، نقش رستم، شوش، وان و.. بدست آمده است.
مهمترین کتیبه فارسی باستان کتیبه بیستون است که به فرمان داریوش در دل کوه بیستون کنده شده است. این کتیبه که بیش از بقیه کتیبهها، لغات و مواد زبانی در بر دارد، علاوه بر ارزشی که دارد، از جهت اشتمال بر حقایق تاریخی نیز دارای اهمیت است. برگردان این کتیبه به دو خط ایلامی و بابلی در پهلوی صورت فارسی آن حک شده است.
فرمانروایانی که کتیبههای فارسی به نام آنهاست عبارتند از: آریارامنه، ارشامه، کورش، داریوش، خشایارشا، اردشیر اول، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم. کتیبههای فرمانروایان نخستین در زمان شاهان بعدی هخامنشی نوشته شده است. این کتیبهها ویژگیها و مختصات زبان فارسی باستان را در طول دو سده بر ما آشکار میکند. این کتیبهها از هر حیث مورد مطالعه قرار گرفته و ما اطلاعات جامعی از دستگاه زبان فارسی باستان داریم.
خطی که برای نوشتن کتیبههای فارسی باستان به کار رفته، خط میخی است. این خط از چپ به راست نوشته میشود. در این خط میخها برای نشان دادن واجها و آواهای زبانی به صورتهای گوناگون در کنار هم قرار میگیرند.
خط میخی فارسی باستان از زمره خطوط هجانگار محسوب میشود.
الفبای خط فارسی باستان هجانگار نیست بلکه هر صامت به صورت باالقوه میتواند یکی از سه صامت « َ ِ ُ» را نشان دهد. ولی وقتی بعد از واج صامت، یکی از سه مصوت بلند «ا، و، ی» قرار گیرد، هر نویسه میخی تنها ارزش صوتی یک صامت را دارد
ویژگی دیگر خط میخی داشتن علامت «واژه جدا کن» است. چون حروف میخی به هم نمیپیوندد و پشت سر هم با فاصله نوشته میشوند پس برای مشخص کردن حدود یک واژه از علامتی به عنوان «واژه جدا کن» استفاده میشود. این علامت در کتیبههای مختلف شکل متفاوتی دارد.
ویژگی دیگر خط میخی فارسی باستان آن است که در این خط هشت علامت به کار رفته که «اندیشه نگار» نامیده میشود. این علائم که به خط میخی بابلی نوشته شده اند، بر پنج مفهوم خاص دلالت میکنند.
برای آسانتر بودن امر نگارش، تنها با نوشتن یکی دو حرف اختصاری از نوشتن کامل واژههای مکرر از علائم «معنی نگار» استفاده میشد. این علائم به خط بابلی نوشته میشد.
علاوه بر ۳۶ حرف که نمایانگر واجها و آواهای زبان بودند و علایم دیگری که ذکر شد، علامتهای دیگری هم در کتیبههای فارسی باستان وجود دارد که بر اعداد دلالت دارد. تعداد این علائم ۲۲ است که میشود از روی آنها شکل مکتوب اعداد زیادی را بازسازی نمود.
خواندن کتیبههای فارسی باستان از سال ۱۸۳۶م به بعد بر اثر تحقیقات سه محقق اروپایی به نامهای بورنوف، لاسن و راولینسون آغاز گردید.
این زبان یکی از زیانهای شرقی ایران است و چون کتاب دینی ایرانیان قدیم «اوستا» به این زبان نوشته شده، بنام اوستایی یاد میشود. تنها اثر باقی مانده ازین زبان، کتاب مقدس زردشتیان است. پس هم زبان و هم خطی که اوستا به آن نوشته شده، «اوستایی» خوانده میشود.
امروزه از اوستا پنج کتاب، یسنا، یشتها، یسپَرَد، وندیداد و خرده اوستا باقی مانده است.
همه این کتابها به یک خط و زبان نوشته شده ولی در «یَسنا» هفده سرود وجود دارد که از نظر مختصات و ویژگیهای زبانی از بخشهای دیگر «یَسنا» و دیگر کتابها متمایز است. در این سرودها نشانههای قدمت نسبت به دیگر بخشهای اوستا مشاهده میشود. پس برای مجزا نمودن آنها از دیگر قسمتهای «یسنا» این هفده سرود را «گاهان» میخوانند.
این سرودهها را به دلیل داشتن صورت قدیم زبان به خود زردشت منسوب داشته اند. میتوان زمان رواج زبان گاهانی را حدود ششصد سال پیش از میلاد فرض کرد.
به دلیل اختلافی که در گویشهای آثار اوستایی وجود دارد، زبانشناسان آثار زبان اوستایی را به دو بخش تقسیم کرده اند:
. اوستایی متقدم یا «گاهانی».
.اوستایی متاخر.
آثار بازمانده از اوستایی نسبت به زبانهای دیگر دوره باستان، بیشتر است. هر چند شواهد نشان میدهد که در دوره ساسانی تعداد فراوانی اثر ازین زبان وجود داشته ولی آنچه امروز به نام «اوستا» موجود است مجموعه پنج کتاب اوستاست.
۱_یسنا:
در لغت به معنی سرود، دعا و نیایش است. این کتاب مجموعه سرودها و دعاهای مذهبی است شامل ۷۲ فصل، که هر فصل یک «هات» خوانده میشود و هر هات چندین «بند» دارد.
۲_یشتها:
یشت همریشه با یسن است و معنی نیایش را میدهد. این کتاب ۲۱ یشت دارد و سرودهایی است در ستایش نیروهای اهورایی.
۳_ ویسپرد:
در لغت به معنای «همه» و «رد» و مفهوم «سرور و داور» است. ویسپرد شامل ۲۴ فصل است که هر فصلش یک «کرده» خوانده میشود، و هر «کرده» شامل چند «بند» است.
۴_ وندیداد:
حالت تحریف شده لغت «وی دیو داد» است. «داد» به معنای قانون و نظم است و این لغت به معنای «قانون ضد دیو» است. این کتاب شامل دعاهایی برای دور راندن دیوان و اهریمن و بعضی آداب دینی مثل آداب مذهبی و مسائل فقهی زردشتی است. مهمترین بخش این کتاب فصلهای اولین است که شامل نواحی و سرزمینهایی است که اهورا آفریده و اهریمن در مقابل دست به خلقتی اهریمنانه زده است و شامل داستان جمشید است. این کتاب شامل ۲۲ فصل است که هر فصل بنام «فرگرد» یاد میشود و هر فرگرد چند «بند» دارد.
۵_ خرده اوستا:
خرده در لغت به معنای «کوچک و ریز» است، این کتاب به معنای اوستای خُرد و کوچک است که شامل اوراد و ادعیه دینی و مذهبی میباشد.
اوستا زبانی بسیار غنی و زبانی علمی بوده است. وجود لغاتی در زمینههای تخصصی علوم قدیمه از جمله: نجوم، پزشکی، حقوق، و.. نشان دهنده برخورداری زبان اوستایی از تواناییها و ویژگیهای یک زبان علمی است.
روحانیون زردشتی تا دوره ساسانی مطالب اوستا را سینه به سینه نقل میکردند اما در دوره ساسانی نظر به این که زبان اوستایی یک زبان قدیمی بوده و روز به روز نامفهومتر میشده، برای حفظ صورت صحیح زبان و جلوگیری از فراموشی اقدام به نوشتن آن کردند و خطی برای نگارش اوستا از روی خطوط رایج زمانه ساختند که به نام «خط اوستایی» مشهور است.
ابن ندیم از خط اوستایی در کتاب خود بنام «دین دبیره» یاد میکند چون اوستایی خطی بوده برای نگارش متون دینی.
اختلاف زمان نگارش متون فارسی باستان و اوستایی
علت اختلاف بین فارسی باستان و اوستایی اختلاف در قلمرو و رواج آنهاست چون فارسی باستان در نواحی جنوبی ایران، و اوستایی در نواحی شرقی ایران رایج بوده و هر دو زبان از زبان ایرانی قدیم منشعب شده است. به همین سبب از حیث ریشه لغات و ساختمان بهم نزدیک اند ولی اختلاف عمدهشان اینست که فارسی باستان در همان دوره نگارش یافته در حالی اوستایی سینه به سینه حفظ شده و در زمان ساسانی نوشته شده است. پس خط اوستایی، خطی است متعلق به دوره میانه.
سایر زبانها و خطهای غیرایرانی در سرزمین ایران باستان
در دوره باستان خطوط و زبانهای غیر ایرانی نیز در سرزمین ایران بکار میرفت و علت رواجشان این بود که پیش از آمدن ایرانیها درین مرز و بوم، ملتهای دیگری میزیستند که هر کدامشان دارای تمدن و فرهنگی شناخته شده بودند. و آثار مکتوبی از آن دورهها بر جاست. از جمله زبانهای غیر ایرانی میتوان از زبانهای سومری، عیلامی و اکدی نام برد.
سومریان در بخش جنوبی بینالنهرین مستقر بودند و به زبان سومری حرف میزدند. بسیاری از خصوط دورهٔ باستان از خط سومری گرفته شده اند.
عیلامیان در منطقه عیلام میزیستند و زبانشان عیلامی بود که زبانی مستقل است. خط عیلامی از جمله خطوط میخی هجانگار است که از خطوط آن زمان گرفته شده است. این زبان در امپراطوری هخامنشیان از جمله زبانهای رسمی بود، برای همین در کاوشهای تخت جمشید تعدادی لوحه گلی به خط و زبان عیلامی یافت شد. برخی کتیبههای هخامنشی مانند کتیبه داریوش به سه خط فارسی باستان، عیلامی و اکدی نوشته شده است.
زبان اکدّی از زبانهای سامی است که از هزاره سوم ق.م. در بینالنهرین و از هزاره دوم ق.م. به جای زبان سومری در جنوب هلال اخضر بکار میرفت.
این زبان دارای دو گویش، ۱_ گویش بابلی « در جنوب بینالنهرین»، ۲_ گویش آشوری «در شمال بینالنهرین» است و به همین دلیل به نام «آشور و بابلی» نیز خوانده میشود. در هزاره اول قبل از میلاد گویش آشوری از بین رفت و گویش بابلی تنها زبان رایج در منطقه شد. پس از سقوط بابل، این زبان اهمیت خود را از دست داد و زبان آرامی جای آن را گرفت و با آغاز دوره مسیحیت به کلی از بین رفت.
خط اکدی از خط سومری اقتباس شده است.
آرامی مجموع گویشهایی است از خانواده سامی و در دوران باستان، در فاصله قرون هفتم قبل از میلاد تا هفتم میلادی در بینالنهرین رواج داشت.
مکتوباتی از دوران هخامنشیان به زبان آرامی بدست آمده که متعلق به قرن پنجم ق.م. است. گویشی که در امپراطوری هخامنشی از زبان آرامی بکار میرفت، «آرامی امپراطوری» خوانده میشود.
زبان رایج در شهر اورفه در شمال بینالنهرین، سریانی خوانده میشود که از شاخههای زبان آرامی است. شهر اورفه حدود چهار قرن اهمیت خاصی داشت و از سده دوم میلادی ساکنینش مسیحی شدند و شهر یکی از مراکز مهم مسیحی شد و سریانی زبان ادبی پیروان مسیحی شد و در دوره ساسانی، مسیحیان ایران ازین زبان استفاده میکردند و کتابهای فلسفی، مذهبی و علمی را از زبانهای یونانی و فارسی میانه، به سریانی ترجمه کردند. خط سریانی از خط آرامی گرفته شده است.
دوره میانه
زبانهایی که حد فاصل بین زبانهای باستانی و زبانهای جدید ایران اند، زبانهای دوره میانه نامیده میشوند. ملاک تشخیص زبانهای میانه:
_سادهتر بودن نسبت به صورت باستانی
_تغییر و تحول در سیستم نظام زبانی قدیم
_متروک و خاموش بودن آن.
زبانشناسان تاسیس سلسله اشکانی را آغاز دوره زبانهای دوره میانه و پایان حکومت سلسله ساسانی را پایان این دوره زبانی میدانند. البته باید چند قرن نخستین هجری را ادامه دوره میانه دانست، چون تغییر و تحول در زبان یکباره رخ نمیدهد.
فاصله حدود یک قرن میان دوره باستان و دوره میانه وجود دارد که زبانشناسان از آن بنام «دوره تاریک» یاد میکنند. زیرا پس از انقراض دولت هخامنشیان به دست اسکندر، طولی نمیکشد که اسکندر وفات میکند و سرزمینهای تحت سلطه او به دست سردارانش میافتد. فرمانروایی ایران به فرمانده «سلوکوس» میرسد. او و اعقابش صد سال در ایران حکومت میکنند که به «دوران سلوکیان» معروف است. به سبب یونانی بودن سلوکیان توجه به فرهنگ یونانی بیشتر و استفاده از خط و زبان ایرانی کم شده و سبب دخول فرهنگ و هنر یونانی به فرهنگ و هنر ایرانی میشود. که تاثیر خطوط یونانی در خطوط دوره میانه قابل مشاهده است.
آخرین آثار به جای مانده از دوره باستان مربوط به دوره هخامنشی و اولین آثار بجا مانده از دوره میانه مربوط به دوره اشکانی است.
از میان زبانهای متعددی که در دوره میانه در ایران به کار میرفت آثار و اسناد مکتوبی از زبانهای پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی، سغدی، سکایی، بلخی و خوارزمی بجای مانده است. این زبانها با توجه به مختصات و ویژگیهای ساختاری و موقعیت جغرافیایی به دو گروه زبانهای شرقی و زبانهای غربی تقسیم میشوند.
زبانهای ایرانی میانه گروه شرقی
عبارتند از : سغدی، سکایی، بلخی و خوارزمی.
۱_ زبان سغدی میانه:
در منطقه سغد قدیم رواج داشت. این زبان در حدود هزاره اول میلادی به دلیل نفوذ بازرگانان سغدی در مسیر جاده ابریشم، مهمترین زبان ایرانی رایج در آسیای مرکزی و رابط بین فرهنگهای شرق و غرب آسیا بود و تا چین نفوذ یافته بود.
ازین زبان آثار زیادی برجای مانده از جمله: مسکوکات، منسوجات، سیمین، چرم و… که در مسیر جاده ابریشم به دست آماده و متعلق به قرن پنجم و ششم میلادی است. همچنین در کشفیات باستانشناسی در قرن بیستم در منطقه تورفان و کوه مغ آثار زیادی از زبان سغدی بدست آمده.
آثار بازمانده از زبان سغدی را به چهار قسمت تقسیم میکنند:
۱_ آثار سغدی مانوی.
۲: آثار سغدی بودایی.
۳: آثار سغدی مسیحی.
۴_آثار سغدی غیر دینی.
خطی که برای نوشتن متون سغدی به کار رفته مقتبس از خط آرامی و دارای هزوارش است.
این زبان تا قرن ششم باقی بود و پس از آن به اثر نفوذ زبان فارسی و ترکی از بین رفت. امروز تنها زبان زنده این زبان گویش مردم «یغناب» در تاجیکستان است که به گویش «یغنابی» شهرت دارد.
۲_ زبان سکایی میانه:
سکاها از اقوام دلاور ایرانی بوده که در نواحی از آسیای مرکزی تا جلگههای جنوب روسیه میزیستند. آثار مکتوب بدست آمده از شهر کاشغر و ختن نشان میدهد که سکاها به چندین گویش و لهجه تکلم میکردند.
آثار بدست آمده از منطقه ختن نسبت به دیگر آثار این زبان قابل توجه است و به دلیل تمایزات زبانی به نام «سکایی_ختنی» یا «ختنی» شهرت دارد.
آثار بدست آمده ازین زبان متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی است.
۳_ زبان خوارزمی میانه:
این زبان در ناحیه خوارزم مروج بود و تا قرن هشتم هجری نیز صورت جدید آن تکلم میشد و پس از آن جای خود را به زبان فارسی و ترکی داد.
قدیمیترین آثار بازمانده ازین زبان کتیبههایی است که بر روی چرم و چوب در «توپراق قلعه» متعلق به قرن دوم میلادی و کتیبههایی بر روی استخواب و ظروف سیمین از قرن ششم و هفتم میلادی بدست آمده.
آثار متاخر خوارزمی در قرن دوازده و سیزده میلادی به عربی نوشته شده اند. ابوریحان البیرونی تعدادی از لغات خوارزمی را در دو کتاب خود نقل کرده است.
زبان خوارزمی با زبانهای دیگر ایرانی شرقی میانه شباهتهای فراوان دارد.
۴_ زبان بلخی:
یکی از زبانهای ایرانی دوره میانه که از آن آثاری برجای مانده است که در سرزمین بلخ و نواحی اطراف آن رایج بود. از این زبان آثار زیادی در دست نیست و بیشتر اسناد کشف شده در قرن بیستم از ناحیه «سرخ کتل» در شمال افغانستان است که به خط یونانی است. برخی از آثار بدست آمده این زبان بنام «کوشانی_ هفتالی» موسومند.
زبانهای ایرانی میانه گروه غربی:
این زبانها را به دو زبان شمالی و جنوبی تقسیم میکنند. زبان ایرانی میانه غربی شمالی زبان ایالت باستانی «پارت» است. زبان ایرانی میانه غربی جنوبی، زبان ایالت «پارس» است.
زبانهای ایرانی میانه غربی را به طور کلی «پهلوی» نیز میخوانند. این واژه صورت تحول یافته پرثو است. چون پس از هخامنشیان اولین سلسله ایرانی، اشکانیان بودند. زبان رسمی و اداری در دوره حکمرانی آنها که همان زبان ایرانی میانه غربی شمالی میباشد به «پهلوی اشکانی» معروف است.
پس از اشکانیان، ساسانیان روی کار آمدند. در آغاز دوره ساسانی هنوز زبان پهلوی اشکانی از رسمیت نیوفتاده بود و فرمانهای شاهان نخستین علاوه بر زبان ایالت پارس به زبان پهلوی اشکانی هم نوشته میشد. به همین دلیل زبان ایالت پارس بنام «پهلوی ساسانی» شهرت یافته است.
پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی بخاطر قرابت و نزدیکی جغرافیایی، شباهتهای فراوان دارند و تنها فرقشان اختلاف لهجهای و آوایی است.
زبان پهلوی ساسانی صورت تحول یافته زبان «فارسی باستان» است و همین زبان است که ادامه تحول یافته طبیعی آن در دوره اخیر به نام «فارسی جدید» معروف است. به همین سبب بنام «فارسی میانه» نیز مشهور است.
زبان ایرانی میانه غربی شمالی که زبان قوم پارت بوده در مدت حکمرانی اشکانیان زبان رسمی و اداری ایران بوده. این زبان بنام «پهلوانیک» یا «پهلوی اشکانی» نیز معروف است. این زبان تا قرن چهارم میلادی رواج داشت.
این زبان در زبان فارسی میانه تاثیر فراوان داشته و بسیاری از واژههای پارتی از طریق زبان فارسی میانه وارد زبان فارسی جدید شده است.
آثار و اسنادی که ازین زبان موجود است به دو دسته تقسیم میشود.
۱_ آثاری که به خط پارتی نوشته شده اند. این خط از جمله خطهای دوره میانه است که از آرامی اقتباس شده و دارای هزوارش است.
۲_ آثاری که به خط مانوی نوشته شده است و به نام متون تورفانی مشهورند.
اسناد نوع اول عبارت اند از :
۱_ کتبیهها: کتیبههای شاهان نخستین ساسانی به سه زبان فارسی میانه، پارتی و یونانی نوشته شده اند. همچنین کتیبههای شاهان بعدی ساسانی به دو زبان فارسی میانه و پارتی است. همچنین کتیبه «کال چنگال» و کتیبه «اردوان پنجم».
۲_ سکهها:
قدیمیترین سکههای به دست آمده از شاهان اشکانی که دارای نوشتههایی به خط و زبان پارتی هستند متعلق به اواسط قرن اول میلادی است.
علاوه بر اینها سکههای شاهان دست نشانده اشکانی در نواحی سیستان، غزنین، بخشی از هندوستان بدست آمده که به زبان پارتی است.
۳_ سفالینههای نسا
نسا که در نزدیکی عشق آباد پایتخت ترکمنستان واقع شده، شهر مشهور پارت است و احتمالا مقبره شاهان اشکانی در این شهر است. ازین شهر تعداد زیادی سفالینه یافت شده که متعلق به قرن اول قبل از میلاد و به زبان پارتی و به خط آرامی و پارتی است.
۴_ قبالههای اورامان:
از ناحیه اورامان در جنوب کردستان دو قباله ملکی بدست آمده که به زبان ایرانی پارتی و خط آرامی و پارتی است به تاریخ ۳۰۰ سال و ماه خرداد.
۵_ اسناد دورا_ اوروپوس:
از منطقه دورا_اوروپوس در ساحل رودخانه فرات در سوریه نزدیک مرز عراق، تعداد آثار هم به پارتی و هم به فارسی میانه به دست آمده. همچنین در یکی از عبادتگاههای محلی سه دیوار نگاره به خط پارتی پیدا شده همچنین سفالینههایی به دو زبان فارسی میانه و پارتی.
اسناد نوع دوم، متون پارتی مانوی :
در اوایل قرن بیستم پس از تحقیقات در ناحیه تورفان_ترکستان شرقی آثار مکتوبی از زبانهای گوناگون کشف شد که به آثار تورفانی مشهورند. بخشی از این آثار مربوط به زبان پارتی و ادبیات و مذهب مانوی است. از این رو آثار پارتی تورفانی به متون پارتی مانوی مشهورند.
فارسی میانه زبان ایرانی میانه غربی جنوبی است که زبان ایالت پارس بود و به نامهای «پارسیک» و «پهلوی ساسانی» مشهور است.
این زبان در دوره ساسانی زبان رسمی و اداری ایران بود و تا چند قرن بعد از آن هم گویشور داشت. بنا بر گواهیها، تا اواخر قرن سوم هجری هنوز این زبان به مرحله نوین تحول زبان فارسی نرسیده بود.
خطی که برای نوشتن متون فارسی میانه به کار میرفت شبیه به خط پارتی و به همان نام «پهلوی» خوانده میشود. خط پهلوی در دوره میانه تا حدود قرن سوم هجری در سنگ نوشتهها، سکهها، کتابها و… به کار رفته است.
خط پهلوی در زمان اشکانیان از روی خط آرامی اقتباس شد و در دوره ساسانیان همین خط با اندکی تغییر به کار رفت.
خط پهلوی گونههای متعددی دارد از جمله: پهلوی اشکانی، پهلوی کتیبهای، پهلوی کتابی.
در دوره ساسانیان خطوط متعددی در ایران متداول بود که هر کدام استعمال ویژهای داشتند. برخی از مورخان اسلامی تعداد این خطها را هفت خط ذکر کرده اند.
خط پهلوی از جهت اصول، شبیه خط فارسی جدید است. دلیلش اینست که این خطوط از یک منبع منشاء میگیرند. خطوط ایرانی میانه از خط آرامی که خود ریشه سامی دارد، اقتباس شده بودند و خط فارسی جدید همان خط کوفی عربی است که با تغییرات به صورت کنونی در آمده است. خط عربی خود از زمره خطوط سامی میباشد.
خواندن خط پهلوی دشوار است:
_ چون برخی از حروف آن چند صدایی هستند و گاه یک نویسه بر دو با چند واج دلالت دارد.
_ این خط از پیوستن حروف به یکدیگر ناشی میشود. گاه بر اثر اتصال دو حرف، شکلی حاصل شده که شبیه به حرف سومی است یا اشکالات گوناگونی از پیوستن آنها پدید میآید.
_ این خط نویسهای برای ضبط مصوت کوتاه ندارد و این سبب بروز اشکالات در خواندنش میشود.
_در این خط هزوارش وجود دارد.
هزوارشها کلماتی به زبان آرامی اند که به خط پهلوی نوشته میشدند و در موقع خواندن معادل فارسی میانه آنها تلفظ میشد.
علت وجود هزاوارش در خطوط ایرانی آن است که از دوران هخامنشی کاتبان آرامی در ایران اشتغال داشتند و همین امر سبب اقتباس خطوط ایرانی و آرامی شد.
کاتبان آرامی هنگام نوشتن زبانهای ایرانی، معادل برخی از کلمات را از زبان خود مینوشتند. کلمات هزوارش بیشتر شامل حروف اضافه، ضمایر، بن افعال« پس از نوشتن صوت آرامی فعل به عنوان ماده، شناسهها و یا پسوند مصدری مطابق روال زبان فارسی بدان افزوده میشد.» و برخی اسامی ویژه بود که نوشتن شان برای کاتبان آسانتر بود.
تعداد هزوارشها در متون متقدم پهلوی فراوانتر از متون متاخر پهلوی است. در بعضی از متون متاخر برای یک واژه واحد گاهی هر دو صورت هزوارشی و غیر هزوارشی به کار میرود.
در دوره میانه علاوه از انواع خطوط پهلوی برای نوشتن زبانهای ایرانی از خطوط دیگری نیز استفاده میشد از جمله خط مانوی.
آیین مانوی در قرون سوم و چهارم میلادی رواج فوقالعادهای یافت و تا قرن هفتم از ادیان رایج منطقه بود. مانی و پیروانش برای نگارش آثار خود از خط مانوی استفاده میکردند که الفبایش مقتبس از خط آرامی است. خواندن این خط از خطوط دیگر دوره میانه آسانتر است. از ویژگیهای این خط: نداشتن هزوارش، نچسبیدن حروف به یکدیگر و دلالت هر نویسه بر یک واج است. مهمترین آثار مانوی برجای مانده مکتوبات بدست آمده از ناحیه تورفان است. بخش مهمی از آثار بازمانده از زبانهای پارتی و فارسی میانه به این خط است.
کهنترین آثار بازمانده متعلق به آغاز دوره ساسانی است. و نسبت به آثار بازمانده از دوره باستان فراوانتر است.
الف_ کتیبهها
سنگ نوشتههای فارسی میانه اغلب مختصرند و چون صدمه دیده اند به طور کامل خوانده نمیشوند. اینها شامل نام، لقب، سلسله نسب، شرح فتوحات و نام نواحی تحت سلطه شاهان ساسانی همراه با نقوش و نگارههایی هستند که عظمت شاهان ساسانی و حمایت ایزدان از ایشان را تایید و نشان میدهد.
نکته قابل توجه اینست که سنگنوشتههای شاهان نخستین ساسانی به سه زبان فارسی میانه، پارتی و یونانی است. در کتیبههای بعدی یونانی حذف شده و کتیبههای آخری تنها به زبان فارسی میانه است.
از مهمترین کتیبههای این دوره میتوان از کتیبه اردشیر بابکان در نقش رستم، کتیبه نرسی در پایکولی، کتیبه هرمز در نقش رستم، کتیبه شاپور اول در نقش رستم و… نام برد.
ب_ سکهها
قدیمترین سکههایی که نوشته آن به زبان فارسی میانه است مربوط قرن دوم میلادیست. این ها توسط فرمانروایان محلی ایالت فارس پیش از آغاز سلطنت ساسانیان ضرب شده و نوشتههایش شامل نام و نسب هر شاهیست که سکه را ضرب زده است.
از شاهان ساسانی سکههای فراوانی بر جای مانده که یک روی آنها نام و لقب شاه نوشته شده و در روی دیگرش آتشکدهای با دو نگهبان است.
چون پس از برافتادند ساسانیان هنوز سکههایشان در ایران رایج بود امرای تازی به خط عربی نام خود و یا کلمه بسمالله را روی سکه مینوشتند.
ج_ مهرها و سنگهای قیمتی و ظروف سیمین
از شاهان ساسانی تعداد فراوانی مهر، سنگهای قیمتی، ظروف سیمین بر جای مانده و جز اسناد تاریخی محسوب میشوند.
د_ آثار یافت شده در دورا_اروپوس
بر اثر تحقیقات در ساحل رودخانه فرات در سوریه آثاری به زبان فارسی میانه به دست آمده
ه_ پاپیروسها
یک قرن پیش در مصر پاپیروسهایی به زبان فارسی میانه کشف شد که یادگار حکومت ایرانیان در مصر است
و_ ترجمه مزامیر داوود
در اثر تحقیقات قرن بیستم در ترکستان مجموعهای مشتمل بر قطعات متون زبور به زبان سریانی و به خط پهلوی یافت شد
ز_ متون مانوی
اغلب متون مانوی یافت شده در تورفان به زبانهای ایرانی پارسی میانه، پارتی و سغدی است.
متون تورفانی فارسی میانه در بررسیهای تاریخی زبان فارسی اهمیت زیادی دارد. چون نه تنها مجموعه بازمانده از زبان فارسی میانه را غنیتر میکند، بلکه بسیاری از مشکلات حل نشده این زبان ناشی از پیچیدگی خط پهلوی با پیدا شدن این متون بر طرف شده است.
این متون شامل نامهها، قطعات ادبی، دعاها، سرودها و قطعاتی از دو کتاب مانی به نامهای شاپورگان و انجیل مانی است.
ح_ متون پهلوی
مهمترین منابع بازمانده از فارسی میانه رسالات و کتابهای است که به خط پهلوی کتابی نوشته شده است که به دوره متاخر ساسانی تعلق دارد و برخی به قرون اولیه هجری که به دو دسته کتب دینی زردشتی و کتب غیر دینی تقسیم میشوند.
الف_ کتب دینی زردشتی:
آنچه به عنوان متون مذهبی زردشتی از فارسی میانه برجای مانده به دو بخش تقسیم میشود.
_متون مذهبی در دوره میانه
_ترجمههای پهلوی کتاب مقدس زردشتیان به نام اوستا. این ترجمهها اصطلاحا «زند» خوانده میشود. که شامل زند اوستا، زند و پازند و متون مذهبی دیگری از جمله دینکرد، ارداویرافنامه، روایت پهلوی و… است.
ب_ کتب غیر دینی پهلوی
این متون نیز به دو بخش تقسیم میشوند.
_اندرزنامهها: که منسوب به بزرگان و حکیمان اند مانند: اندرز بزرگمهر، اندرز آذرباد مهر اسپندان و…
_ کتب و رسالاتی درباره موضوعات متعدد دیگر که به نام «متون پهلوی» یاد میشوند.
دوره جدید
سومین مقطع در بررسیهای تاریخی زبانهای ایرانی، «دوره جدید» است. ابن دوره از نظر تاریخی با استیلای تازیان شروع و تا زمان حاضر ادامه دارد. درین دوره زبانها و گویشهای متعددی وجود دارد که دنبال طبیعی زبانهای ایرانی میانه است. این زبانها چون گویشور دارند بنام «زبانهای زنده» یاد میشوند. اغلب این زبانها بر علاوه صورت ملفوظ، صورت مکتوب نیز دارند که مهمترین شان عبارتند از:
۱_ زبان پشتو
پشتو زبانی است در قسمتهای شرقی افغانستان و زبان شهر قندهار. این زبان در قسمتهای شرقی پاکستان نیز بکار میرود. سخنوران پشتو را حدود ۱۲ ملییون نفر برآورد کرده اند. این زبان از زمره زبانهای ایرانی شرقی بوده و ساختار قدیمی ایرانی خود را حفظ کرده است که با الفبای عربی نوشته میشود. پشتو دارای دو گویش شمالی و جنوبی و لهجههای متفاوت است. بر اساس دلایل سیاسی در افغانستان از حدود دو قرن به این سو، بر اهمیت زبان پشتو افزوده شده و از اهمیت زبان فارسی کاسته شده است.
زبان کردی در منطقه کردستان در غرب ایران متداول است. بخشی از کردستان به کشور ایران و بخشی به عراق و ترکیه تعلق دارد و دارای گویشهای مختلفی است که همگی کردی خوانده میشود.
صورت تحول یافته زبان «سکایی میانه» در منطقه قفقاز است.
در دره یغناب تاجیکستان گویشور دارد و دنباله طبیعی و صورت زنده «زبان سغدی» است.
۵_ زبان مونجانی
۶_ زبان ارموری
۷_ زبان کومزاری
۸_ زبانهای پامیری
۹_ زبان بلوچی
۱۰_ زبان تاتی
۱۱_ زبان تالشی
۱۲_ زبان گیلکی
۱۳_ زبان طبری
۱۴_ زبان لری و بختیاری
۱۵_ زبانهای ایالت فارس
دارای گویشهای متفاوتی است از جمله:
- گویشهای مختلف سمنان.
- گویشهای نواحی بین کاشان و اصفهان.
- گویش یزدی.
- گویش نائینی.
- گویش انارکی.
- گویش نطنزی.
- گویش خوری.
از میان زبانهای ایرانی دوره جدید زبان «فارسی جدید» زبان رسمی، اداری، علمی و ادبی این دوره است. این زبان دنباله طبیعی زبان «فارسی میانه» است.
زبان فارسی جدید اغلب با صفت «دری» در مفهوم اداری و دولتی خوانده میشود.
علت نامیده شدن فارسی جدید با صفت دری آن است که همان زبان رسمی و اداری ایران پیش از اسلام به طور مستمر بعد از اسلام نیز صورت زبان رسمی و ادبی ایرانیان رواج یافت و ازین رو بنام فارسی دری معروف شد.
زبان فارسی دری از خط عربی استفاده میکند. زبانشناسان دوره فارسی جدید را از قرن چهارم هجری به حساب میآورند و آن را دوران هزار ساله فارسی جدید میخوانند.
پس از اسلام حدود دو قرن این زمان خاموش بود و سپس در دوران سامانیان توجه به آن صورت گرفت. این توجه در دوران غزنویان و سلجوقیان بیشتر شد و زبان رسمی حکومت شد. زبان فارسی دری از قرن سوم به بعد جای خود را در تمام شئونات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بسیاری از نواحی ایران و آسیای میانه باز کرد.
پس از سامانیان با وجود تغییراتی که در حکومتها و انتقال قدرت سیاسی به وجود آمد، زبان فارسی دری همچنان زبان ادبی و اداری سرزمینهای تحت تسلط غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغول، تیموریان و آسیای صغیر باقی ماند.
زبان فارسی دری در طول هزار سال دوام خود به عنوان زبان رسمی و ادبی مکتوب در سراسر قلمرو پهناور انتشار آن، وحدت و یکنواختی خود را از دست نداده است و تنها در برخی موارد لغات و واژههای محلی محدودی در آن راه یافته است. بیشترین اختلافی که در زبان فارسی در نواحی مختلف مشاهده میشود در زمینه اختلافات لهجهای است.
زبانی که در تاجیکستان به عنوان زبان رسمی و ادبی به کار میرود و بنام زبان تاجیکی یاد میشود و زبان فارسی که در بخشی از افغانستان رایج است و آن را دری میخوانند، گونههایی از زبان فارسی جدید محسوب میشود.
تحولات عمده زبان فارسی از دوره میانه به دوره جدید عبارتند از: تحول اصوات، تحول واژگان، تحول صرفی و تحول نحوی دانست.
نتیجه گیری:
زبان فارسی زبانی با پیشینهی چند هزار ساله است و تا کنون تحقیقات فراوان و ارزشمندی روی آن صورت گرفته است.
در ایران از جمله افرادی که در مورد پیشینهی زبان فارسی آثار ارزشمندی دارد، «دکتر مهری باقری» است که تا اینک نزدیک به ۳۱ مقاله و ۹ کتاب درین زمینه تالیف نموده است و کتاب «تاریخ زبان فارسی» از جمله آثار ارزشمند ایشان میباشد. این کتاب شامل دو بخش عمده است که درین مقاله روی بخش اول آن تمرکز شده است. این بخش شامل: ( تحول زبان و علتهای تحول و دگرگونیهای زبانی، انواع زبانها و خانواده زبانی و ادوار تاریخی تحول زبانهای ایران) میباشد.
نکتهی شایان ذکر اینست که زبان فارسی با پیشینه چند هزار ساله خود تا اینک دستخوش تغییرات و تحولات فراوانی شده و اکنون به عنوانی یکی از مهمترین و اساسیترین زبانهای زنده جهان دستخوش تغییرات و تحولاتی خواهد شد. قطعا نمیشود دفتر تحقیق و پژوهش در زمینه زبان فارسی را بست، زیرا همیشه نیاز به منابع و آثار مفید و تازه در زمینه تاریخ زبان فارسی خواهد بود.
فهرست منابع و مآخذ
۱_ ابوالقاسمی، محسن. (۱۴۰۲). تاریخ مختصر زبان فارسی. چاپ هفتم. انتشارات طهوری.
۲_ باقری، مهری. (۱۴۰۱). تاریخ زبان فارسی. چاپ بیست و ششم. نشر قطره.
۳_ زبانشناسی چیست؟_ ویکی پدیا، دانشنامه آزاد. https://fa.m.wikipedia.org
۴_ مهری باقری_ ویکی پدیا، دانشنامه آزاد. https://fa.m.wikipedia.org/