روزنوشت ۸
دانشآموز دیروز
روزنوشتهای دختران بازمانده از آموزش
روزنوشت ۸
شایسته پرهام، بدخشان
سلام،
من شایسته پرهام، یکی از دخترانی هستم، که زیر سلطهی طالبان تروریست به سر میبرم.
از زمان به قدرت رسیدن طالبان؛ آنگونه که همه میدانند، فشار غیر قابل تحملی بالای دختران و زنان افغانستان؛ اعمال گردیده است. خانهای که روزگاری مکانی برای آرامش از دغدغههای بیرونی بود، حالا تبدیل شده به زندانی بزرگ. که احساس میکنم دیگر رهایی نخواهیم یافت. من و هم نسلانم؛ قربانی اتفاقاتی شدیم، که اصلاً حق ما نبود. و ما اصلاً برای چنین وضعیتی ساخته نشدهبودیم. این همه رنج، باعث فشار روحی و ایجاد انواع مریضیهای روانی و افسردگیهای شدید شدهاست.
من، از زمان به دستگرفتن قدرت توسط طالبان؛ تبدیل به یک موجود منزوی و کنارهگیر از جامعه شدهام. البته همه ای اینها ریشه در اعمال طالبان دارد. که ما را به گونهی غیر قابلباور و غیرمنصفانه؛ از جامعه حذف کرد. و اینکه همیشه برای من پرسشی بزرگ است، این است که این مزدبگیران آمریکایی؛ با چه رویی دست به چنین اعمال میزنند؟
من نمیدانم، اینها با کدام دین و فرمان خدا؛ دختران و زنان افغانستان را به چنین وضعیتی کشیدهاند؟
روزهایمان سخت و طاقت فرسا است. که تکراری، پوچ، بدون هدف، و در تشویش آیندهای نامعلوم و آزار دهنده میگذرد. که همراه با این روزهای دشوار؛ عمر ما هم میگذرد. وقت و زمان ما؛ که خیلی باارزش است، برای ما کاملاً بیوقفه هدر میرود.
طالبان تروریست، دختران را بهطور ناعادلانهای در خانه زندانی کردهاند. که این، خود به ما رنجی افزون است.
زندگی ذاتاً رنج و حرمان است. ولی برای ما؛ بیشتر از اینهاست، چون از بام تا شام، بیکار، بیبرنامه، بیهدف و مثل «هیچ» زندگی میکنیم.
ما همه، از این وضع به ستوه آمدهایم و دیگر نمیخواهیم قربانی تبعیضهای جنسیتی طالبان باشیم.