یادداشتی دربارهی روند تقابل و تعامل عقل آریانایی و عقل عربی در پرتو اسلام!
نگارنده: بردیا معین
واماندگی عقل باستانی ما ابتدا در برابر عقل عربی بود، نه عقل اسلامی. عقل آریانایی ما، باستانگرایی را تا به امروز مزیت میداند. هنوز برای یک آریانایی مسلمان -به مفهوم فرهنگی- مجسمه زردشت و بودا قابل احترام است، و خواندن شعر رودکی و فردوسی و مولانا و حافظ را الهامبخش میداند.
با رشد عقل عربی در چارچوب اسلام، عقل باستانی ما که روزگاری مولد خدایان و ادیان مختلفی بود و سنت الههپرستی و دنیاداری را با خود حمل میکرد رو به زوال گذاشت. با ظهور اسلام، جدال عقل آریانایی با عقل عربی به تعویق افتاد و به چند قرن سکوت فرو رفت.
بعدها عقل آریانایی از وجاهت و سوچهگی و استقلالیت پیشینی خود فاصله گرفت و به تعامل با عقل عربی اسلامیزهشده پرداخت، و ارزشهای تمدنیاش را در برابر ثقافت اسلامی به تحلیل و تقلیل برد. نیای ما گمان میکردند که اگر اسلام بیاورند، از هرگونه تعرض مصون میمانند و میتوانند ارزشهای باستانی خود را در جغرافیای فرهنگی اسلام حفظ کنند. کاری که ابنمقفع (روزبه) و برخی دیگر از اندیشمندان این حوزه انجام دادند. یکی از دلایل عمدهای که نهضت ترجمه -و بعدها نهضت شعوبیه- در دوره عباسیان تاسیس گردید، همین بود. بعدها عقل کلامی و فلسفی هم که با ابن سینا و رازی و فارابی جان گرفت، شکست خورد و مورد هجمه، تصلب، و بیرحمی و بیتحملی عقل عربی قرار گرفت، تا جاییکه حتا اندیشمندان مسلمان عجمی که خود را وقف تمدن اسلامی کرده بودند را مجوسی میخواندند، و آنها را به جرم الحاد شکنجه میکردند و فجیعانه میکشتند. یکی از آنها ابن مقفع بود که به بهانه اینکه هنوز خوی مجوسی دارد، توسط منصور در بغداد قطعه قطعه شد. ترور ابوحنیفه، و بعدا ابومسلم خراسانی، که از دیگر پایهگذاران خلافت عباسی بودند نیز نمونه دیگری از این مدعاست.
در دوره امویان نیز مسلمانان آریانایی که عجمی خطاب میشدند به خاطر مسئله قومیت و نژاد و فرهنگ و زبان مورد طعن و لعن و بیعدالتی قرار میگرفتند. یکی از دلایلی هم که مردم خراسان -بهخصوص شیعیان- در رکاب ابومسلم تا سرنگونی آل امیه رزمیدند، همین مسئله بود که باعث نفرت آنها از حاکمان اموی شده بود. همه این فراز و فرودها سبب شد تا عقل باستانی آریانایی به تحلیل برود و از اندیشیدن بیشتر باز بماند، و خود را به عقل عربی تسلیم کند و در خدمت اسلام قرار بگیرد. تا جاییکه عقل باستانی ما وقتی در خدمت اسلام قرار گرفت، پا را از عقل عربی هم فراتر گذاشت، و مخلصانهتر به شریعت اسلامی خدمت کرد. از فیلسوف تا عارف و شاعر و عالم و هنرمند و سیاستمدار و مترجم و…، در اسلامیشدن تمدن باستانی خود، و فقه و شریعت سهم گرفتند و استعداد به خرج دادند، که تا به امروز نیز ادامه دارد. این همه سبب شد تا به مرور زمان، سیاست اسلامی شود، فلسفه اسلامی شود، عرفان اسلامی شود، پادشاهی اسلامی شود، انقلاب، اسلامی شود، مردمسالاری اسلامی شود، حتا در نیم قرن اخیر بانکداری هم اسلامی شود، سینما و هنر و …اسلامی شود، ادبیات اسلامی شود، عناوین و اسماء رسوم و عنعنات ما هم کاملا اسلامی شود.
با همه این چیزها، هرازگاهی عقل باستانی ما پای تمدن کهن خودش میایستد و همه آنها را در یک شهر خورشیدی تصور میکند، و امید میبرد که روزی شهر گمشدهاش را در جایی بازنمایی خواهد کرد. اگرچه عقل اسطورهای و متمدن آریانایی هنوز هم به عقل عربی نیش و کنایه میزد، اما دیده میشود که اگر پای منافع سیاسی مطرح باشد، از درِ شریعت اسلامی به ساحت عقل عربی ورود میکند و آن را میستاید تا بتواند چیزی از ایوان و دیوان آن کمایی کند، که من این کار را نوعی «انتفاع مطیعانه» مینامم که سیر تاریخی خود را تا به امروز میپیماید. تاسیس حکومت سیاهجامه عباسی در ابتدا مرهون همین عقل باستانی آریانایی بود که بعدها شکار شمشیر تیز عقل عربی قرار گرفت. از همین رو بود که حکومتهای اسلامی غیرعربی نیز به تاسی از سیاست تعامل با عقل عربی، به ترویج ثقافت اسلامی مشغول شدند و شریعت اسلامی را منبع مشروعیت خود پنداشتند؛ تا جاییکه برخی از این حکومتها به کمک عقل عربی، نمادهای تمدنی و فرهنگی نیای خود را تخریب میکردند. آنقدر بتشکنی که در میان آریاناییهای مسلمانشده میتوان یافت، کمتر کسی را میتوان در بین اعراب پیدا کرد که نمادهای جاهلیت باستانی خود را درهم شکسته باشد. بتشکنانی که بعدها خودشان بتپرست شدند. در واقع عقل عربی در آمیختگی با اسلام، به حذف نمادهای سیاسی، تمدنی و فرهنگی آریانایی پرداخت و قدرت سیاسی خود را در چارچوب ارزشهای اسلامی تعریف کرد. چیزی که من آن را بیشتر محصول عملکرد نوعی عربیخواهی حاکمان و برخی فقیهان متعصب عرب میدانم، تا احکام قرآنی و سنت پیامبر.
بدون تردید فقه اسلامی نیز از همان ابتدا در چارچوب عقل عربی حبس شد، و ردای دیگری برایش دوخته شد. عقلی که برای توسعه خود، بعدها عقل باستانی ما را نیز خلع قدرت کرد و ماهرانه به خدمت گرفت.
دیدگاهها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمیدهد.