گفتوگو با فرید مزدک در مورد سیاست روسیه در قبال طالبان و افغانستان
یادآوری: فرید مزدک از فعالان سیاسی چپ افغانستان که چنددهه در فضای سیاسی افغانستان نقش بازی کرده و تا معاونت حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیش رفته، تجارب و دید آگاهانهای نسبت به سیاستهای شوروی سابق و روسیه کنونی دارد. آقای مزدک به صورت پیوسته سیاست روسیه در قبال افغانستان را دنبال میکند و تحلیلهای مشخصی در باب تحولات روسیه در قبال افغانستان دارد. گروه رسانهای گزاره در این مصاحبه، تحلیلها و اندیشههای ایشان را پیشکش مینماید.
گزاره: آقای مزدک ما این روزها از سیاستهای روسیه در مورد طالبان بسیار میشنویم، در حالیکه تصویر روشنی از سیاست روسیه در مورد طالبان وجود ندارد، گاهی روسها عنوان میکنند که ما خواستار حکومت همهشمول در افغانستان هستیم و در چند روز اخیر از طرف روسها زمزمههایی مبنی بر رسمیتشناسی طالبان مطرح شد. فکر میکنید این آشفتگی در سیاست خارجی روسیه از کجا آب میخورد؟
مزدک: نخست باید در مورد طالبان یک نکته را به وضاحت بیان کرد و آن اینکه طالبان نیرو و پروژهای امریکایی هستند و با تمام امید و امکانات، امریکا حاکمیت افغانستان را به طالبان واگذار کرد و افغانستان را ترک گفت و در عینحال بر پایهی این ضرورت، اینکار را انجام داد که در جبههای که در اوکراین باز خواهد شد، در آنجا امریکا حواس جمع داشته باشد و امکاناتاش را همه متوجه پیروزی در جنگ اوکراین نماید. این موضوع را بارها نمایندگان امریکا بیان کردهاند. طالبان طوری که خودشان میگویند که نیرویی هستند که قدرت را به زور گرفتهاند، درست نیست. طالبان با اتکا به روان بخش افغانی-پشتونی جامعهی افغانستان رشد کردند، پرورش یافتند و آماده شدند، برای اینکه قدرت را در افغانستان تعویض کنند و جای امریکا را بگیرند، اشغال را در افغانستان ادامه دهند و با مصرف کمتر در خط امریکا و متحدین امریکا عمل کنند. من فکر میکنم همسایههای افغانستان این واقعیت را میفهمند که طالب به حیث پروژهای امریکایی وارد میدان شده است. سیاست روسها در قبال طالبان به همان گونهای است که امریکا در رابطه با حکومت خلقیها پس از 7 ثور اتخاذ کرده بود، امریکاییها ابزار قومگرایی افغانی را به دست خود گرفتند و حکومت خلقی را که گرایش بیشتر افغانی داشتند، در خط ضدیت با حامی و پشتیبان اصلیشان یعنی شوروی، استعمال کرد. اگر ما به یاد بیاوریم، این سیاست تا جایی موفق بود، واقعاً خودخواهیهای امین، تندگرابودن امین و در مجموع بخش اعظمی از خلقیها که غلجیهای متعصب سیاسی بودند، منتظر این بودند که تمام قدرت بیچون و چرا از طرف شوروی در اختیار آنان قرار گیرد، چنانچه همانطور هم شد. در آغاز 7 ثور دیدیم که تمام حمایتهای شوروی از شاخهی غلجایی حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفت و بخش دیگر منزوی شد. این موضوع منتج به آن حالتی شد که واکنشهای آنان در درون حزب دموکراتیک خلق افغانستان قویتر شکل بگیرد. ادامهی این وضع و موضع انتقادی شوروی از این وضع که میخواست خود را از بحرانهای موجود رها کند، زمینه را برای بهرهبرداریهای غرب از ابزار افغانی و دموکراتیک افغانستان مساعد ساخت که در اختیار شورویها بود. عین این بازی را روسها میخواهند در وجود طالب انجام دهند. طالبی که همان ویژگیهای خلقیهای 57 را دارند، منتها با رنگ و رو و حال هوای مذهبی. در این بازی با روسها، ایرانیها هم شریک هستند و چینیها هم و تا جایی هندیها هم این کار را انجام میدهند. پاکستانیها هم تا جایی در این بازی شریک هستند، تا از یک طرف از همسویی و بودن در برنامههای مختلف با همسایهها کنار مانده نشوند، چون روابط دوستانه با چین دارند و مشکلاتی با هند دارند که این مشکلات در یک اجماع منطقهای بهتر میتوانند آنرا حل کنند تا یک جنگ رویاروی با هند و بسیار حرفهای دیگر و در عینحال هم در پاکستان، ترس و هراس از قومگرایی افغانی- پشتونی وجود دارد. من اینطور فکر میکنم که امروز نزد امریکاییها و انگلیسیها یکی از استراتژیها، باید ساختن کشور دیگری با نام افغانستان واقعی و کلان در دو سوی دیورند مطرح بحث باشد. اگر این کشور بتواند در آینده مرکز شود و جای پاکستان متزلزل و افغانستان متزلزل بیثبات را بگیرد و متحد و همسوی قدرتهای کلان غربی در جنگها و تقابلهای بعدیشان با چین و روسیه و در عینحال برای افزایش و گسترش حضورشان در آسیای میانه شود، این یعنی وسیلهی امریکاییها را علیه خود امریکا استفاده کردن، منطق پیش روسها و متحدین آن این است. اینکه چقدر روسها توان اجرای این برنامه را دارند؛ بهویژه که فعلاً در اوکراین مصروف درگیری هستند، و اینکه روسها چقدر استعداد دارند که این بازی را به نفع خود بچرخانند، این یک سؤال بسیار کلان است. من فکر میکنم در این زمینه روسها اشتباه میکنند. روسها بازی برنده علیه طالب را که علیه امریکا استعمال کنند، پیش برده نمیتوانند. دلیل دیگر این است که در درون ساختار سیاسی حاکم بر روسیه نظر اجماع وجود ندارد.
گزاره: این مقایسه از یکجا دچار مشکل نمیشود؟ به قول شما، امریکاییها زمانی این بازی را علیه شورویها شروع کردند که شوروی سابق عملاً وارد خاک افغانستان شده بود و یا امریکاییها می فهمیدند که شورویها وارد خاک افغانستان خواهند شد و یا به قول شما برنامهای بود که پای شورویها به افغانستان کشانده شود. اوضاع حالا برعکس است، امریکاییها از افغانستان بیرون شدهاند، در زمینی که امریکاییها حضور ندارند، حالا شاید در فضا حضور داشته باشند و طبیعتاً طالبان نمیتوانند در فضا امریکاییها را دچار چالش جدی نمایند. بازیای که روسها میتوانند با طالبان علیه امریکا راه بیندازند، چه خواهد بود؟
مزدک: ببینید امریکاییها از طالب چه میخواهند؟ یک نیروی غیرمسئول و بسیار قوی و پرقدرت و سرکوبگر در وجود طالبان باید در افغانستان باقی بماند. امریکاییها به این نیروی غیرمسئول ضرورت دارند، به همین خاطر مانع به رسمیتشناختن این گروه میشوند. امریکاییها به سرکوب این نیرو ضرورت دارند که گروهها و و شبکههای غیرخودی و غیرقابل اعتماد را سرکوب نماید. برای اینکه این وظیفه را طالب انجام دهد، ماهیانه و هفتهوار به آنان پول میدهند، نهتنها فضای افغانستان در کنترلشان است که همین حالا شبکههای استخباراتیشان در همکاری نزدیک با قطر- حافظ منافع امریکا در افغانستان- کار میکنند. همزمان کارهای دیگری در ناروی و در بخشهای دیگر اروپا به حمایت از طالبان نهتنها که اکنون که از قبل وجود داشته است. اگر نیروی امریکا امروز در میدان افغانستان نیست، خوب طالب نایباش است. طالب حقالزحمه میگیرد و این زحمت را در خط منافع امریکا میکشد. حداقل برنامهی روسها و همسوهای روسها این است که این هدف برای امریکاییها برآورده نشود و طالب نهتنها به ابزار مؤثر امریکا در جنگ و تحقق استراتژیهایی که در منطقهی ما دارند، تبدیل نشود، بلکه به دردسر دوامدار برای امریکا تبدیل شود. ممکن است که روسها با طالبان نتوانند حکومت قومگرای متمایل به روسیه بسازند، یا ایرانیها متمایل به ایران و چینیها متمایل به چین، اما دردسرهایی را ایجاد میکند که امریکا نتواند برنامههای خود را عملی کند، یعنی جنگ برای هرج و مرج علیه نیرویی که آن نیرو هم هرجومرج ابزارش است.
گزاره: به نظر شما روسها و همپیمانانشان توان این را دارند که طالبان را از ابزاربودن امریکا بیرون بکشند، چون خود شما گفتید که طالبان به هر نحوی متکی به کمکهای نقدی و غیرنقدی امریکا هستند و خواهند بود. آیا روسها، ایرانیها و چینیها در این سرزمین بحرانخیز حاضر به سرمایهگذاری روی طالبان هستند؟
مزدک: مجبور هستند که این کار را بکنند. ببینید روسها هدفشان این است که نیروی طالبی، نیرویی باشد که همانگونه که امریکاییها میخواهند، مورد استفادهی امریکا قرار نگیرد. آسیای میانه را مزاحمت نکند و مرکز پرورش شبکههای تروریستی دنیا نباشد و از سرحدهای افغانستان مواد مخدر به آسیای میانه، به روسیه، چین و ایران انتقال پیدا نکند. در این زمینه روسها دو برنامه دارند: برنامهی حداکثری این است که طالب در خدمتشان قرار بگیرد و همسو با اینها علیه امریکاییها قرار گیرند و برنامهی حداقلی این است که اجازه ندهند که امریکاییها از طالبان استفادهی حداعظم داشته باشد.
گزاره: میخواهم بپرسم که واقعاً چنین برنامههایی امکان پذیر است؟ آیا روس ها توان پرداخت کمک های علنی و احتمالاً غیرعلنی امریکا به طالبان را دارد. ظاهراً روس ها چنین توانی ندارند و دوم این که چه منفعتی برای طالبان وجود دارد که وارد بازی روس ها شود، در حالی که نان از سفره ی امریکایی ها می خورند؟
مزدک: ببینید طالب از یکطرف مزدور و پروژهی امریکایی است و از طرف دیگر طالب نیرویی است که قدرت را گرفته و در اینها خودخواهی قدرت وجود دارد و میخواهند دولت بسازند و میخواهند امارتشان جا بیفتد. از اینکه هیچ دولت دنیا حاضر نیست، اینها را به رسمیت بشناسد، با وجود وابستگیشان به امریکا از این وضعیت ناراضی هستند. همین خودخواهی و قدرتطلبی که در درون طالب به صورت طبیعی وجود دارد، این بخش را روسها میخواهند تحریک کنند. طالبان با وجود وابستگی به امریکا از به رسمیتنشاختنشان ناراضی هستند و این موضوع را ابراز میدارند. وقتی روسها پیشگام میشوند که ما حاضر هستیم شما را به رسمیت بشناسیم، استقبال میکنند. شاید این موضوع بعدها منتج به یک مسابقه برای رسمیتشناسی طالبان شود، اما حالت دیگر این است که فضایی ایجاد شود که طالب در تقابل با امریکاییها قرار بگیرد و امریکاییها نیروهای مقاومت ضدطالبی را حمایت بکنند. در هر حالتی این موضوع منتج به برهمخوردن نقشه و پلانی میشود که امریکاییها با آوردن طالبان در صدد اجرای آن بودند.
گزاره: آقای مزدک به رسمیتشناختن یک گروه تروریستی به عنوان دولت در فضای بینالمللی و بر اساس قواعد پذیرفتهشدهی حقوق بینالملل به سادگی امکانپذیر نیست. این امر ریسک بالایی را در پی دارد. حتی پاکستان به عنوان پدرخواندهی طالبان حاضر به اعمال چنین ریسکی نیست. فکر میکنید که روسها حاضر هستند چنین هزینهای بپردازند، کما اینکه رسمیتشناختن طالبان توسط روسها به امریکاییها بهانهی تبلیغاتی خواهد دارد تا روسیه را متهم به حمایت از گروههای تروریستی و تروریستپرور نماید. آیا در سیاست خارجی روسیه منطقی وجود ندارد که سود و زیان چنین رویکردی را بسنجد؟
مزدک: در روسیه مثل هر جای دیگری یک منطق وجود دارد و آن برندهشدن در جنگ اوکراین است و اینکه وضعشان به طرف خرابی بیشتر نرود و از این بحران فعلی نجات پیدا کنند. برای رسیدن به چنین هدفی آنها حاضر هستند به هر کاری تن بدهند، حتی به رسمیتشناختن طالب. خوب زمانی که روسها طالبان را به رسمیت بشناسند و به تعقیب آن، چین و ایران و ازبکستان و ترکمنستان هم طالب را به رسمیت بشناسند، اینها میتوانند مردمشان را قناعت بدهند که این نیرو تروریست نیست. امروز شما ببینید، وقتی که قدرتها بخواهند خودشان تعریف میکنند که چه کسی تروریست است و چه کسی تروریست نیست. مثالها و نمونههای مختلف وجود دارد. روسها هم زمانی که لازم باشد و از این موضوع سود ببرند، دنبال این حرفها نیستند.
گزاره: آقای مزدک شما به عنوان کسی که مدتی با حکومتی کار کردهاید که رابطهی نزدیکی با روسها داشته است؛ طبیعتاً با نیروهای تأثیرگذار در سیاست روسیه آشنا هستید و احتمالاً حالا هم مسایل سیاسی روسیه را دنبال میکنید، فکر میکنید که نظرات یکدستی در سیاست خارجی وجود دارد یا این نظرات از مراجع گوناگون قدرت در روسیه ابراز میشود. سخنان پوتین هم با احتیاط ارایه شد و معلوم میشود که روسها هنوز به جمعبندی کامل در مورد طالبان نرسیدهاند.
مزدک: مدافع این خط تعامل با طالبان، وزارت خارجهی روسیه است. البته دفعتاً موضوع به رسمیتشناسی طالبان مطرح بحث نیست، اول میخواهند طالبان را از لیست سیاه بکشند و پسان میخواهند انعکاسات را بسنجند به طرف رسمیتشناسی بروند. حتی لاوروف در آخرین صحبتهایش گفت که بخشی از قدرت در روسیه چنین فکر میکنند. همین حالا که لاوروف و کابلوف علنی میگویند که ما باید طالبان را از لیست سیاه تروریستی روسیه بکشیم، پوتین هم واقعاً با احتیاط حرف میزند و میگوید ما نگاه تمام متحدین خود را مدنظر میگیریم و یک برنامه کار با طالب میسازیم. یعنی تاجیکستان را هم راضی نگاه میکنیم، ایران و چین را هم و جاهای دیگر را هم میبینیم و این به این معنی است که نگاه واحد و نظر واحد در روسیه نسبت به طالب وجود ندارد. همزمان با این موضعگیریهایی که لاوروف داشت، بلوسوف وزیر دفاع روسیه در روز جمع در نشست وزرای دفاع پیمان امنیتی در قزاقستان با صراحت عنوان کرد که مرزهای افغانستان با آسیای میانه مرزهای نامطمینی است و باید تقویه شود و از آنجا خطر عبور نیروهای تروریستی وجود دارد. عین موضوع را در گذشته، باربار مسئول دستگاه استخباراتی روسیه مطرح کرده است. در حقیقت؛ احتیاط پوتین نشأت میکند از ذهنیت و فکرهای حاکم بر محیط کار او در کرملین. وضعیت وزارت خارجه هم تا آخر اینگونه باقی نخواهد ماند. فکر میکنم انتخابات امریکا و تغییرات در وضع اوکراین وزارت خارجه روسیه هم زمینه را برای بالا آمدن نیروهای جوانتر مساعد خواهد ساخت که امروزیتر در مورد افغانستان فکر میکنند. حالا کسانی که ذهن دیپلماسی روسیه را تغذیه میکنند، بخش زیادی از آنها کسانی هستند که به افغانستان زمان تزار فکر میکنند و به افغانستان زمان شوروی فکر میکنند. سیاست روسیه و شوروی در آنزمان، سیاست قوممحور بود. آنها افغانها را صاحب افغانستان میدانستند، پشتونها را میدانستند و تمام معامله و تعامل و رویکردشان با یک قوم میتوانست مطرح بحث باشد و حالا که اینکار را نمیکنند. باید فراموش نکنند که پوتین گفت تاجیکها 47 فیصد هستند، اینکه هستند یا نیستند، بحث دیگری است، نفوس در افغانستان باید حساب شود. ولی از موضع محکم نیرویی که طالب هر روز او را سرکوب میکند و از کمیت بزرگاش یاد کرد. این موضع را دولت تاجیکستان باربار داشته و از ابراز آن هراسی نداشته است. اینرا هم باید فراموش نکنند که در درون افغانستان هر روز مقاومت قومی در مقابل زیادهخواهی قومی طالب قوت و گسترش مییابد. اینگونه سرمایهگذاریکردن در افغانستان روی طالب، بیشک به سود روسیه نیست.
گزاره: آقای مزدک برخی مخالف نظر شما صحبت میکنند، میگویند که رویکرد شورویها بیشتر به طرف اقوام غیرپشتون متمایل بوده، بهویژه در زمان پرچمیها و بعداً هم که شما موضعگیری پوتین در مورد جمعیت تاجیکها را یادآور شدید. این موضوعات ظاهراً گویای این امر است که روسها طرفدار یک حکومت پشتونمحور نباید باشند، چگونه سیاستهای شووری سابق در زمان پرچمیها و اظهارات پوتین را تحلیل میکنید؟
مزدک: در زمان حضور نظامی شوروی یک تاجیک رهبر بود و یک هزاره صدراعظم، اما به این معنی نیست که پشتونها در مرکز اصلی قدرت حضور نداشتهاند. در بیروی سیاسی پشتونها اکثریت بودند، در کابینه اکثریت بودند، در قوای مسلح اکثریت بودند و ادعاهای بلندبالایشان که باید همیشه در قدرت اکثریت باشند، هیچگاه فروکش نکرد. دیگر اینکه ما در زمان گورباچف دیدیم که شوروی به سیاست قبلی برگشت کرد و سیاستی را اتخاذ کرد که در آن نقش قوم پشتون برجسته بود. برای تحقق این سیاست در پلونیوم 18 کمیته مرکزی حزب، رهبری را تحمیل کردند که آن رهبر بتواند همان سیاست را عملی کند. به این معنی که رهبر قبلی نمیتوانست چنین سیاستی را پیش ببرد. شورویها به این نتیجه رسیده بودند که دورهی حضور نظامیشان در افغانستان ناکام بوده و نمیخواستند که حاکمیت به آنگونهای که در زمان ببرک کارمل بود را تکرار کنند.
گزاره: بالاخره شما فکر میکنید که در درون دستگاه سیاسی روسیه کدام نظریه در مورد سیاست روسیه در قبال طالبان برنده خواهد شد؟ دستگاه سیاست خارجی طرفدار طالبان و یا دستگاههای نظامی و استخباراتی ضدطالبان؟
مزدک: این موضوع به انکشاف وضع در عمل بستگی دارد. به همینخاطر روسیه در مورد رابطه با طالبان به صورت مرحلهای عمل میکند. اول طالبان را از لیست سیاه میکشند، بعد وضع را مطالعه میکنند و به دنبالاش مسألهی به رسمیتشناختن مطرح میشود. اما یک چیز روشن است که طالب با این همین حال و هوایی که هست، اصلاح نمیشود. طالب حکومت همهشمول را نمیسازد و اگر هم بسازد با تعدادی از غیرپشتونهایی میسازد که طالب هستند. طالب حالا در افغانستان نام دیگری از یک قوم شده است. بنابراین چون طرفداران سیاست تعامل با طالبان در کوتاهمدت برای اینکه آرامش را نگاه میکنند، برنده هستند، اما در بلندمدت هرگز.
گزاره: اگر روسها طالبان را به رسمیت بشناسند، برگشت از رسمیتشناسی طالبان مشکل است و از منظر دیپلماسی امر سادهای نیست. فکر نمیکنید که اگر روسها بر اساس نگاه کوتاهمدت طالبان را به رسمیت بشناسند، بعداً دیگر دیر خواهد شد؟
مزدک: من فکر میکنم که تمام این بازیها دوام پیدا میکند، در حدی که طالبان را از لیست تروریستی میکشیم، تا انتخابات امریکا. تا اینکه راه برای فصل جدیدی از سیاستها باز شود و اوضاع تغییر کند.
گزاره: یعنی این بازیای است که روسها راه انداختهاند تا نتیجهی انتخابات امریکا معلوم شود؟
مزدک: روسها میخواهند زمان کمایی کنند تا آنوقت کدام حالت بدی در سرحدات افغانستان ایجاد نشود. همزمان با اتخاذ این سیاست، روسها از تقویت نظامی سرحدات تاجیکستان با افغانستان حرف میزنند، تحکیم سرحدات را وزیر دفاع جدید روسیه در نشست وزرای دفاع پیمان امنیتی تأکید کرد. به این معنی که سرحدات تاجیکستان و افغانستان برای روسیه امنیت نمیدهد، وقتیکه طالب به روسیه امنیت ندهد، رابطه با این گروه یک پارادوکس و تناقض را ایجاد میکند. بنابراین روسها طالبان را به سادگی به رسمیت نمیشناسند. روسها در دو خط پیش میروند، از یکطرف تقویت نظامی برای مقابله با طالبان و از طرف دیگر بازی با طالب که طالب حالت آرام نداشته باشد و بتواند علیه حامیان اصلی خود استعمال شود.
گزاره: سؤال مهم دیگر این است: تاجیکستان با طالبان رابطهی تیرهای دارد و آنها را بهعنوان تهدیدی امنیتی تعریف میکند. ازبکستان هم با وجود رابطهی اقتصادی با طالبان از حضور نیروهای اسلامگرای مخالف خویش، هراس دارد. روسیه چگونه میتواند ایندو کشور را در بازی تعامل با طالبان قناعت دهد؟ برعلاوهی اینها باید در نظر بگیریم که نیروهای مخالف طالبان در تاجیکستان حضور دارند.
مزدک: وقتیکه روسیه از طالبان تضمین بگیرد که آنها امنیت تاجیکستان را خراب نمیکنند، و بخشی از تاجیکهای مورد حمایت تاجیکستان را در کابل شریک قدرت بسازند، و موارد مشابهی در مورد ازبکستان، تعامل ایجاد میشود. تعامل با طالب یعنی که طالب هم باید با اینها تعامل کند. وقتیکه چنین کارهایی صورت گیرد، دولتها هم قناعت میکنند، چون این دولتها هم یک میلیون مشکل و جنجال دارند.
گزاره: یعنی شما فکر میکنید تعامل روسیه با طالبان منتج به تعامل مخالفان مسلح طالبان و طالبان شود؟
مزدک: بله، همینکه باربار چین و روسیه به طالب میگویند که بیایید پایهی حکومت را وسیع کنید، وعدههایی را که دادهاید، عملی کنید و حکومت همهشمول را بسازید، معنایش چیست؟ معنایش این است که نیروهایی را که ما فکر میکنیم که باید در قدرت باشند، باید در قدرت سهیم شوند.
گزاره: ولی آقای مزدک شما قبلاً گفتید که طالبان قطعاً با حکومت همهشمول موافقت نخواهند کرد.
مزدک: بله، طالب هم محتاج است. احتمال دارد که طالب x تاجیکی را که روسیه و تاجیکستان میخواهد در حکومت شریک نکند، اما مجبور است که احمد و محمود و y را در قدرت شریک سازد. یعنی وانمود کند که بخشی از تعهدات منطقهای و جهانی خود را عملی ساخته است. اصل بازی اینطور است، که این بازی تازه آغاز شده و اینکه بازی به کجا میانجامد، باید منتظر ماند و دید که چه میشود.
گزاره: در این بازیای که روسیه با طالبان راه انداخته، سرنوشت گروههای مقاومت ضد طالبان، مخصوصاً مخالفانی که در تاجیکستان حضور دارند، چه میشود؟ در حالیکه این گروهها متهم میشوند که از جانب روسیه حمایت میشوند.
مزدک: ببینید اگر این نیروها یک بخششان واقعاً حرفشنو روسیه باشند، طبیعی است که باید بروند شریک قدرت شوند. در غیر آن تعامل صورت نمیگیرد و معامله ناکام میماند. اما بخشهایی که در کنترل روسیه نیستند، طبیعی است که باقی میمانند و از طرف حامیهای خود حمایت میشوند و مقابله و جنگ با طالب دوام میکند.
گزاره: وقتی که تاجیکستان با ابتکار روسها با طالبان در تعامل شوند، چگونه این جنگ و مقابله ادامه خواهد یافت؟ آیا تاجیکستانیها اجازهی استفاده از خاک تاجیکستان را برای مقابلهی نظامی به طالبان خواهند داد؟ فکر نمیکنید که کار جبهات مخالف طالبان با گره مواجه خواهد شد؟
مزدک: بیشک که گره پیدا میشود، اما گروههایی در افغانستان وجود دارد که هماکنون در حال مبارزه با طالبان هستند و از طرف روسیه هم حمایت نمیشوند. فکر میکنم که جبهات میتوانند راههای مختلف را برای ادامهی جنگ پیدا میکنند و در مقابل تعامل روسیه و طالبان قرار گیرند و با چین هم مقابله کنند و برای این روند جدید تعامل مزاحمت ایجاد کنند. در افغانستان تا سالهای سال، کسی برنامهای را برای آبادکردن مطرح نمیکند، هر کسی میآید که هرجومرج را در خدمت خود قرار دهد.
گزاره: آقای مزدک اگر تعاملی بین طالبان و روسیه، ایران، چین و حتی هند صورت بگیرد، بعد از این تعامل چه خواهد شد؟ فکر میکنید که امریکاییها چه نوع سیاستی را پیش خواهند گرفت؟ آیا مخالفان طالبان را حمایت خواهند کرد؟
مزدک: همین حالا هم امریکاییها موضعشان در این مورد روشن است که گفتند موضعگیری روسیه در قبال طالبان نتایج هولناکی خواهد داشت. وقتی سخنگوی کاخ سفید با چنین زبان و ادبیاتی صحبت میکند، معنایش این است که امریکاییها از هیچ وسیلهای دریغ نمیکنند تا مانع این تعامل شوند. یعنی اینها اجازه نمیدهند که ابزار طالب در دستشان برود و در اختیار روسیه و چین و ایران قرار گیرد.
گزاره: اگر روسیه موفق با تعامل با طالبان شود، امریکاییها چه ابزاری برای مقابله با این وضعیت دارند؟
مزدک: خوب در دورن طالب همهی اینها نیرو دارند. بخشی از فرماندهان و کلانهای طالبان، فارغالتحصیلان مؤسسات نظامی و غیرنظامی شوروی هستند. منتها در پیش نامشان یک ملا آمده و در سرشان لنگی رفته و در زنخشان هم ریش. من سخنان صاحبنظران روسی را میشنوم که میگویند روی بخشی از طالبان حساب میکنند که میشود با آنها گپ زد و میتوان با آنها کار کرد. چون آنها شاگردان مؤسسات تحصیلی ما بودهاند. اما اینکه چقدر روسها میتوانند این افراد را در خدمت خود قرار دهند؛ یک سؤال کلان است، برای اینکه عین کار را دیگران هم میکنند.
گزاره: امریکاییها چه ابزارهایی دارند، اگر طالبان با روسیه به تعامل برسند؟
مزدک: امریکاییها هم در درون طالبان نیرو دارند. مثلاً ملابرادر را از زندان طالبان کی کشید؟ امریکاییها یک مرده را زنده کردند و به یک قدرت تبدیل کردند. سر یک بخشی از طالب، عمدتاً بخش درانی طالبان امریکاییها حساب میکنند و بخش دیگری از طالب که پاکستان آنها را در کنترل خود دارد. اما امریکاییها یک مشکل دارند که پاکستان همیشه با همه بازی دغل کرده است. بخش کلانی از پولهایی که امریکاییها به طالب پرداخت میکند، به آن بخش خودی طالب پرداخت میشود.
گزاره: گفته میشود که بخش درانی طالبان به ایران بسیار نزدیک است..
مزدک: یک بخش آن نه همهی آن. مثلاً ملابرادر به ایران نزدیک نیست. هلمندیها بیشتر به ایران نزدیک هستند.
گزاره: نهایتاً در درون خود طالبان، آیا اتفاقنظری برای تعامل با روسیه وجود دارد؟
مزدک: در درون طالب هم منطقاً شاید یک نظر وجود داشته باشد که اینها باید در قدرت باقی بمانند و کسی دیگر جایشان را نگیرد. همین حالا هم در بحثهایی که در امریکا صورت میگیرد، بایدن مورد انتقاد است که چرا افغانستان را رها کردی؟ ترامپ مثلاً میگوید که چرا میدان هوایی بگرام را به طالبان رها کردی؟ یعنی نه تنها در فضا که به نحوی از انحا در زمین هم باید حضور امریکا حفظ میشد. از طرف دیگر، بخشی از نیروها به صورت منظم از افغانستان انتقال داده شده و برای امریکا مشکل نخواهد بود که آنها را دوباره وارد میدان کند. باز هم میگویم که تشنج بیشتر افزایش خواهد یافت و افغانستانی را که روسیه با طالب ایجاد کند که در آن ثبات به وجود آید، آن افغانستان را امریکا برهم خواهد زد.
گزاره: آقای مزدک آخرین سؤال را مطرح میکنم، با توجه به اینکه روسها در افغانستان حضور زیادی داشتهاند، اما همیشه اشتباهات عجیب و غریبی در سیاست روسیه در قبال افغانستان وجود داشته است، فکر میکنید روسها بار دیگر اشتباه دیگری را در افغانستان مرتکب خواهند شد؟
مزدک: من فکر میکنم که روسها فعلاً استراتژی کلان برای افغانستان ندارند و به دو چیز فکر میکنند: یکی حفظ نگاه تاریخی در مورد افغانستان تا زمانیکه نگاه جدیدی به میان بیاید، دوم حفظ وضعیت موجود که افغانستان طرف ثبات بیشتر برود نه به طرف هرجومرجی که گروههای مخالف روسیه از آن نفع ببرند. بخشی از نیروهای تروریستی در افغانستان در کنترل طالب نیست، اینکه میگویند داعش خراسان چهرهی دیگر طالب است، من به این باور ندارم. آنهایی که طالب را ساختند و مدیریت کردند، این گروهها و نیروها را هم مدیریت میکنند. در زمان ما هم اینگونه نبوده که خلقی و پرچمی صدفیصد یک درون داشته بوده باشد، نگاههایشان متفاوت بود، شورویها از تفاوت نگاه ما استفادهی خود را میکردند. حالا هم عین حالت وجود دارد، زمانیکه روسها بتوانند وضعیت موجود را حفظ کنند و به سوی ثبات نسبی سوق دهند، در اندیشهی استراتژی کلان و درازمدت خواهند افتاد. اما همهی اینها را به یک کنار، همهی کشورها که در افغانستان آمدند، اشتباه کردند. افغانها هم با غرور سادهلوحانه اعلام میکنند که کشور ما قبرستان قدرتهاست. کشوری که قبرستان قدرتهایی بوده که هیچوقت نتوانسته آنرا جذب کند و خود را بسازد و هر ده- بیستسال به بنبست مواجه شده و آمدهآمده افتاده و دیگر نتوانسته برخیزد، همین افغانستانی که میتپد و از جای خود شور نمیخورد و پیش نمیرود و هرچه زور میزند، فرو میرود. باید جستجو شود که اصل مشکل در کجاست؟ مشکل در برنامهی افغانستان است. به این باید افغانستانیها فکر کنند که میتوانند این برنامه را تصحیح کنند یا نمیتوانند. این کشور با همان برنامهی امانی-طرزی عملیشدنی هست یا نی؟ در اینباره باید همه فکر کنند و پشتونها باید نگاه انتقادی پیدا کنند، اگر میخواهند که این ملک ماندنی باشد، آنها باید نگاه انتقادی پیدا کنند. روسها هم استراتژی کلان وضع کرده نمیتوانند، به خاطر اینکه افغانستان خودش در هیچ استراتژی کلان جای نمیشود. سرزمین حایلی که خط اول جنگ بوده، حتی اگر بیطرف شود، تا زمانیکه همین فضا بین امریکا، روسیه و چین وجود دارد، تا وقتیکه نظام چندقطبی، تسجیل نشده و در عمل راه نرفته، و در آنجا هم هوشیاری الیت سیاسی و مردم افغانستان ضمیمه نشود و نقش پررنگ نداشته باشد، همین حالت دوام میکند و سیاست هیچکس موفق کامیاب نخواهد شد، نه در داخل افغانستان و نه در بیرون از آن.
دیدگاهها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمیدهد.