گفت‌وگو با حسین فخری- نویسنده

حسین فخری، متولد 1328، از دوران نوجوانی داستان می‌نویسد و آثارش از سال 1357 منتشر می‌شود و به‌عنوان یکی از نویسندگان پرکار افغانستان مطرح است. مجموعه‌داستان‌های ملاقات در چاه آهو (1364)، اشک گلثوم (1366)، گرگ‌ها و دهکده (1368)، مصیبت کلنگان (1369) و رمان تلاش (1367)، همه در کابل و مجموعه‌ی در انتظار ابابیل (1357)، رمان شوکران در ساتگین سرخ (1378) و اهل قصور (1381) و مجموعه نقدهایش بر داستان‌های معاصر افغانستان، داستان‌ها و دیدگاه‌ها (1374) نخست در شهر پیشاور منتشر شدند و پس از آن در کابل. در سال 1359 مجموعه‌داستان خروسان باغ بابر (کابل/1388) به‌عنوان برنده‌ی جایزه‌ی جلال در بخش ادبیات افغانستان معرفی شد.

گزاره: حسین فخری کیست؟ نویسنده، حقوق‌دان، خبرنگار و یا منتقد ادبی؟ کمی بیشتر ما را با حسین فخری آشنا می‌کنید؟

فخری: من کم و بیش از همه‌ی این‌هایم! من معجون مرکب و منشعبم!

گزاره: در مورد این‌که چگونه به نویسندگی رو آوردید، برایمان بیشتر توضیح دهید.

فخری: صنف هفت یا هشت ‌بودم  که شعرهایی می‌سرودم. شعرهایی که بیشتر به نظم شباهت داشت و از یک قریحه‌ی ناپخته حکایت داشت. تا أن‌که یکی از بستگانم به خاطر کوبیدن یکی از حریفان محلی‌اش از این استعدادک من سوء‌استفاده کرد و ماجرایی آفرید و پس ازان با شعر و شاعری وداع کردم و رو کردم، به نوشتن داستان‌واره‌هایی. نخستین داستان‌هایم  سال‌ها بعد، به نام‌های گرسنگان و  بایسکل آریانا در مجله‌های پولیس و آریانا چاپ شدند. وقتی داستان تنبور مهر دل در مجله‌ی ژوندون، ارگان نشراتی اتحادیه نویسندگان که مدیر آن استاد باختری بود؛ چاپ شد، داستان‌نویسی را جدی گرفتم  و کم‌کَمَک شدم داستان‌نویس و نویسنده و چه لقب دل‌خوش‌کنکی!

گزاره: آیا آن‌زمان در داستان‌نویسی متأثر از داستان‌نویس خاصی بودید؟ قبل از داستان‌نویسی با کدام نویسنده‌ها آشنا بودید؟

فخری: خیر. فکر می‌کنم در آن‌زمان تحت تأثیر کدام نویسنده‌ی خاصی‌نبودم و آشنایی مستقیم با‌ کدام نویسنده داخلی نداشتم،.در آن‌زمان من بیشتر از ‌کتاب‌ هنر داستان‌نویسی ابراهیم یونسی پیروی می کردم .

گزاره: اولین داستان چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟ اتفاق خاصی موجب نوشتن داستان شد؟

فخری: اولین داستان، گرسنگان بود که من گرسنگی دهه‌ی پنجاه در غور را دست‌مایه‌ی کار قرار دادم.‌ من در آن منطقه در آن‌زمان مأموریت و وظیفه داشتم.

گزاره: در مورد این داستان بیشتر توضیح دهید، چگونه گرسنگی در غور برای شما سوژه ساخته بود؟

فخری: من مطالب زیادی را در مورد آن‌چه غوریان در زمان گرسنگی کشیده بودند و کم‌توجهی زمام‌داران شنیده بودم. خواستم آن‌را جامه‌ی داستانی ببخشم و همین‌کار را کردم. این داستان در‌مجله‌ی ‌پولیس در سال  ۱۳۵۲ چاپ شد. پسان‌ها؛ وقتی اولین مجموعه‌ی داستانی من به نام ملاقات در چاه آهو  چاپ شد، آن‌را لازم ندانستم در آن بگنجانم، چون به نظرم اصول داستان‌نویسی کمتر در آن رعایت شده بود و محتوا در آن غالب بود .

گزاره: چه‌قدر دانش حقوقی شما در داستان‌نویسی‌تان تأثیر گذاشته است؟

فخری: اصلاً در وقت نوشتن به هیچ‌چیزی فکر نمی کردم. جز پروراندن ‌سوژه‌ی ‌داستانی‌که مدنظرم بود. ‌نه سبک‌ها و شیوه‌های مکاتب ادبی، نه مسایل ایدئولوژیکی و نه مسایل دیگر. اما در اوایل چرا، وقتی باغ‌های سرخ و سبزی بازارش گرم بود؛ چیزهایی نوشتیم در این‌راه ورسم. نمونه‌هایش را در‌کتاب ملاقات در‌چاه آهو پیدا می‌توانید.

گزاره: کار کدام داستان‌نویس‌های افغانستانی را می‌پسندید و چرا؟

فخری: تمام نویسندگان کشورما گل‌های یک باغ هستند و هرکدام عطر و رایحه‌ی به‌خصوص خود‌شان را دارند و در کارهای آفرینشی‌شان فراز و فرودهای خودشان را دارند و نمی‌توان یکی را دربست انتخاب کرد. اما بیشتر آثار رهنورد زریاب، قادر مرادی، خالد نویسا، مریم محبوب و چندین اثر‌ نبی عظیمی، اکرم عثمان، ببرک ارغند  و قدیر‌حبیب و جواد خاوری و محمد‌حسین محمدی و عده‌ای دیگر یا از بابت ساختمان و اصول داستان‌نویسی یا از بابت زبان و نثری که به‌کار برده‌اند؛ یا از بابت محتوا بیشتر به ذوق من برابر بوده‌اند و آن‌ها را پسندیده‌‌ام. البته دیگرانی هم هستند که متأسفانه بنابر عوامل گوناگون من به آثارشان دسترسی‌ نداشته‌ام. البته فراموش نکنیم که آثار‌ سیامک‌هروی در این سال‌های اخیر، گل کرده و مشتاقان زیادی پیدا کرده است.

گزاره: مدتی است که ادبیات داستانی ما راه به سوی ادبیات جهان باز کرده است. شما فکر می‌کنید که برای جهانی‌شدن ادبیات داستانی افغانستان چه اقداماتی باید انجام داد؟

فخری: من فکر می‌کنم که ما از جهانی‌شدن ادبیات داستانی فرسخ‌ها فاصله داریم و چند ترجمه  و چاپ و نشر آن در خارج از کشور به معنای جهانی‌شدن ادبیات ما نیست. در اوضاع کنونی هیچ  خوش‌بینی‌ای در این زمینه وجود‌ندارد‌.

گزاره: چرا کُردها می‌توانند ادبیات جهانی داشته باشند، مثلا بختیارعلی، شیرزاد حسن، هیوا قادر، شیرکو بی‌کس و… در حالی‌که ما پشتوانه‌ی ادبیات کلاسیک زبان فارسی را داریم، اما در این عرصه کُردها که وضعیت مشابه ما را در جنگ و فقر و آوارگی دارند، از ما جلوترند؟

فخری: در عصر حاضر کُردها‌ از بابت فرهنگی از ما به‌مراتب جلوتراند. ندیدی زنان‌شان از جامعه‌ی‌شان چه دفاع جانانه‌ای کردند‌؟ ادبیات پیشرفت مرتب و سلسله‌وار ندارد. گاهی در یک مقطع تاریخی در جا می‌زند، یا به‌ رکود ‌و‌ع قب‌گرد‌ دچار می‌شود. ببینید مکاتبات درباری دوران غزنویان را در‌تاریخ  بیهقی و مقایسه کنید آن‌را با ‌مکاتبات ‌بیست-سی‌سال اخیر دولت‌های ما. همین‌طور؛ شعر و ادب آن‌دوران با دوران کنونی ما که اصلاً قابل مقایسه نیست .

گزاره: آیا داستان جدیدی روی دست دارید؟ اگر دارید چه سوژه‌ای را برای نوشتن انتخاب کرده‌اید؟

فخری: دو سه سال‌ می‌شود ‌که من چیزی ننوشته ام، یکی دو بار که خواستم چیزهایی بنویسم، دیدم که نمی‌شود  و در شأن آن نوشته‌های پیشین نیست. نوشتن انگیزه، شیمه، حوصله و بسیار چیزها می‌خواهد که اکنون فاقد آن‌ها هستم  و نوشتن‌های تکراری و خسته‌کن و ضعیف و تفاله‌ی گذشته چه به کار آید؟ ما خوب یا بد بار خود را بردیم و مس خود را به میدان افگندیم، حال نوبت به دیگران است که طلا و جواهر خود را به میدان افگنند!

گزاره: چه توصیه‌هایی برای نویسندگان جوان دارید؟ برای خوب نوشتن چه مسایلی را باید رعایت کنند؟

فخری: برای پیشرفت نویسندگان جوان، کتاب‌های خوبی چاپ و ترجمه شده است، که می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. برای داستان‌نویسان جوان ضرور است که کتاب هنر داستان نویسی ابراهیم یونسی را بار بار مطالعه کنند. توصیه‌ی من به  آن‌ها این است که آثار ‌مهم‌ داستانی ‌را‌ مطالعه‌ کنند. نقدهای داستانی را مطالعه کنند و‌‌ بنویسند و بنویسند و پشت‌کار داشته باشند؛ انشاء‌الله به جایی خواهند رسید‌.

گزاره: و سخن پایانی؟

فخری: تشکر ‌از شما و به امید پیشرفت ادبیات داستانی در کشور!

دیدگاه‌ها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمی‌دهد.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=879

2 دیدگاه

  • سنگینی ، صلابت گفتار
    و جملات منطقی استاد حسین فخری را در دو مصاحبه یی که چند سال قبل در رادیو آزادی با ایشان انجام دادم نه تنها حس کردم ،بلکه پذیرفتم ،او با داستان هایش چنان مهر میورزد ، گویا عاشق با معشوق ،به باور من فخری صاحب نظر به بسا مسایل فرهنگی ومنتقد ادبی منجمله کار کشتهء داستان کوتاه و بلند است و به مثابه یک آهنگساز به یک سوژهء داستانی حتی سالها کار میکند تا به طبع خاطرش سازگار شود، من تنها مجموعه داستانهای (خروسان باغ بابر ) اورا خواندم ، اگر یکبار باوی هم صحبت شوی، میدانی که جذبهء تکلم و شیرینی گفتار سنجیده یی که او دارد در کمتر افراد جامعه کنونی سراغ میشود ،او را داریم که به او میبالیم ،
    امیدواریم که این مجموعه های داستانی اولین و آخرین اثر های او نباشد ،به حسین فخری عمر طویل با سلامتی آرزو میکنم. قرداش

  • حسین فخری از همه چیز گفته جز اینکه قبل از داستان نویسی از شکنجه‌گران خاد مخوف رژیم خلق و پرچم بوده است.
    این چه نویسنده‌ای است که درین وضعیت فاجعه‌بار که بیش از همه باید ید انسان باوجدان خنجر قلمش را علیه طالب و جو دردناک حاکم به حرکت بیاورد، او به گفته خودش انگیزه و شیمه نوشتن را از دست داده است، این خود رساننده آنست که نویسنده دردهای مردم نیست و هنوز سر در گرو خاد دارد.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *