نقد کتاب دریچه‌ای چند به قلمرو تیموریان هرات

نگارنده: داوود عرفان
دانش آموخته ی اندیشه سیاسی

مقدمه

دکتر عبدالغفور آرزو شاعر، نویسنده و دیپلمات شناخته‌شده‌ی افغانستان است که پژوهش‌های گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف ادبی، عرفان، اجتماع و سیاست در کارنامه‌ی علمی خود دارد. بیش از شصت اثر دکتر آرزو، او را در زمره‌ی نویسندگان پرکار افغانستان و حوزه‌ی فرهنگی زبان فارسی قرار داده است. او یکی از بیدل‌شناسان افغانستان است و آثار او در این باب، کمک فراوانی در شناخت بیدل در حوزه‌ی زبان فارسی داشته است. علاوه بر این؛ دکتر آرزو یکی از کارشناسان دوره‌ی تیموریان هرات است. دوره‌ی تیموریان، یکی از دوره‌های درخشان تاریخ منطقه است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این دوره با توجه به نقش برازنده‌اش در رنسانس هرات، ظهور شخصیت‌های فرهنگی، هنری و علمی فراوان، بازسازی و رفاه و تولید آثار گوناگون در عرصه‌های متفاوت، نیاز به پژوهش‌های بیشتری دارد.

یکی از تازه‌ترین کتاب‌های دکتر آرزو، کتاب دریچه‌ای چند به قلمرو تیموریان هرات است که توسط فرهنگ‌سرای بزرگ آموزشی، فرهنگی و پژوهشی استاد عبدالواحد بهره به چاپ رسیده است. این کتاب با تقریظ عبدالواحد بهره و یک مقدمه و پنج دریچه (فصل) و نتیجه‌گیری در 210 صفحه سازمان‌دهی شده است. در دریچه‌ی نخست نگاهی به کارنامه‌ی سلطان محمود غزنوی و امیرتیمور گورکانی گنجانده شده که تشابهات و تمایز این دو سلطان بزرگ تاریخ را بررسی نموده است. در دریچه‌ی دوم؛ از دو صاعقه (صاعقه‌ی چنگیز و تیمور) سخن به میان آمده و نویسنده وضعیت فرهنگی خراسان بزرگ را در بحبوحه‌ی حمله‌ی مغولان و تیمور را بررسی کرده است. دریچه‌ی سوم به کارنامه‌ی سیاسی گوهرشاد اختصاص یافته است. در دریچه‌ی چهارم؛ نقش سه شخصیت بزرگ دوره‌ی تیموریان – امیر علی‌شیر نوایی، خواجه عبیدالله احرار و مولانا عبدالرحمان جامی در سه حوزه‌ی عرفان، فرهنگ و سیاست واکاوی شده است. دریچه‌ی پنجم نقش جامی را در مدنیت هرات مورد توجه قرار داده و شالوده‌های سبک هندی را بررسی نموده است. 

نقاط قوت پژوهش

کتاب دریچه‌ای چند به قلمرو تیموریان هرات، نقاط قوت فراوانی دارد. یکی از مهم‌ترین نقاط قوت این کتاب، قلم روان، سلیس و پخته‌ی دکتر آرزو است. کتاب به اندازه‌ای جذاب نوشته شده که خواننده با خواندن سطرسطر آن علاقمند به خواندن ادامه‌ی کتاب می‌شود. نویسنده در این کتاب، مباحث مهمی را گنجانده است که با نگاهی بدیع و نو، مباحث جدیدی را در مورد دوره‌ی تیموریان مطرح می‌سازد. برای این که نگاهی بهتر به این نگاه تازه داشته باشیم، دریچه‌های کتاب را مروری کوتاه خواهیم داشت:

در دریچه‌ی اول؛ مقایسه‌ی عملکرد سلطان محمود غزنوی و امیرتیمور گورکانی، نگاهی تازه است. دو شخصیت مهم تاریخ منطقه که در دو دوره‌ی متفاوت تاریخی، بحث‌های زیادی را پیرامون عملکرد خود برانگیخته‌اند. دکتر آرزو نگاهی فرهنگی به این دو دوره می‌اندازد و نقش زبان فارسی را در دو مدنیت غزنوی و تیموری برجسته می‌سازد. او رسمیت زبان فارسی و فقه حنفی در دو دوره‌ی غزنویان را در کنار شمشیر و تدبیر دو سلطان و احترام و حمایت از عالمان و هنرمندان را راهبرد سیاسی این دو شخصیت در ایجاد امپراتوریی متمرکز و برچیده‌شدن حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در ایران بزرگ تاریخی می‌داند. دکتر آرزو ضمن برشمردن نقاط تمایز این دو شخصیت، بیشتر بر جنبه‌ی شخصی سلطان محمود در مقابل امیر تیمور تمرکز می‌کند. از دیدگاه او، سلطان محمود شخصیتی عرفانی دارد و حتی رابطه‌ی او و ایاز را رابطه‌ای عرفانی برمی‌شمارد، در حالی‌که امیرتیمور از چنین شخصیتی برخوردار نیست، یا به عبارت بهتر؛ سلطان محمود عارف است و امیرتیمور دوست‌دار عرفان.

دریچه‌ی دوم کتاب که صاعقه‌ی چنگیز و تیمور را مورد توجه قرار داده، یکی از فصل‌های مهم این کتاب است. نویسنده توانسته استادانه بین سیاست دوران چنگیز و تیمور پل بزند. از دید نویسنده نقطه‌اتکای هر دو دوره در مشروعیت‌بخشی به قدرت‌شان یکی است. نقطه‌ی قوت این دریچه، توجه جامعه‌شناختانه‌ی نویسنده به سه متغیر قبیله، یاسا و معماری است. نویسنده استادانه این سه متغیر در این دو دوره‌ی تاریخ را نقب می‌زند و تفسیری جامعه‌شناختانه ارایه می‌دهد.

دریچه‌ی سوم به نقش سیاسی گوهرشاد اشاره دارد. نگاه نویسنده به جایگاه ویژه‌ی گوهرشاد یکی از علمی‌ترین و منصفانه‌ترین نگاه‌هایی است که من تا کنون در مورد گوهرشاد خوانده‌ام. این نگاه نه نگاه عاطفی هراتی به گوهرشاد است و نه نگاه افراط‌گرایانه به نقش سیاسی یک زن در جغرافیای فرهنگی خراسان بزرگ. دکتر آرزو بسیار موشکافانه با بحثی جامعه‌شناختانه در مورد نقش زنان در جوامع قبیله‌ای آغاز می‌کند و جایگاه زنان در جوامع پیشامدرن را توضیح می‌دهد. سپس زنان تأثیرگذار دوران تیموری را بر می‌شمرد و خدمات و درایت سیاسی گوهرشاد را در وقایع گوناگون می‌ستاید. حسن بزرگ این دریچه این است که نویسنده گرفتار عاطفه‌ی هراتی نسبت به گوهرشاد نشده و نقش مخرب او را در موضوع جانشینی مطرح می‌کند و براندازی تیموریان را حداقل در یک متغیر نقش غیرسازنده‌ی گوهرشاد می‌داند.

دریچه‌ی چهارم پژوهش، به نقش سه شخصیت جریان‌ساز دوره‌ی تیموریان اختصاص یافته است. تقسیم‌بندی دکتر آرزو از شخصیت‌های جریان‌ساز با نویسندگان دیگر متفاوت است. نویسنده احرار، نوایی و جامی را سه شخصیت مطرح این دوران می‌داند. دکتر فرهانی منفرد در کتاب پیوند قدرت و سیاست در دوره‌ی تیموریان هم شخصیت‌های فرهنگی تأثیرگذار را احرار، جامی و واعظ کاشفی می‌داند و نوایی و سلطان حسین بایقرا را شخصیت‌های تأثیرگذار سیاسی می‌پندارد. نجیب مایل هروی در کتاب شیخ جامی، از مثلث قدرت سلطان حسین بایقرا، نوایی و جامی سخن زده است که تأثیر جامی را حتی بالاتر از آن‌دو می‌انگارد. من قبل از انتشار این کتاب، در گفت‌وگوهای دونفره با دکتر آرزو، در مورد نقش اساسی جامی، نوایی و واعظ کاشفی سخن زده بودم. از دیدگاه من جامی تولیدکننده‌ی اندیشه‌ی عرفانی و سیاسی در این دوره است. نوایی این اندیشه را وارد سامانه‌ی سیاسی ساخته و واعظ کاشفی بر منابر وعظ، در بسط و گسترش این اندیشه که من از آن مکتب سیاسی هرات یاد کرده‌ام؛ در بین مردم و حتی دربار کوشیده است. دکتر آرزو از رابطه‌ای چندجانبه و تو در توی نوایی و جامی، نوایی و خواجه‌ی احرار یاد می‌کند که بافتار این دریچه را تو در تو و متناظر می‌سازد. از حق نباید گذشت که نویسنده این تناظر را به وجه احسن از منظر عرفانی و ادبی توضیح داده است.

آخرین دریچه به نقش جامی در مدنیت تیموریان هرات اشاره دارد. اختصاص فصلی جداگانه به جامی، بیان‌گر این نکته است که نویسنده، جامی را سرآمد اندیشمندان آن‌دوره در مدنیت هرات می‌داند. دکتر آرزو در این دریچه نگاهی عرفانی- فرهنگی به نقش جامی دارد. او را آغازگر سبک مکتب هندی می‌داند و از نقش برجسته‌ی او در عرفان نقشبندیه و معرفت دینی عارفانه‌ی آن‌زمان سخن می‌گوید. او تأثیرگذاری عرفانی و ادبی جامی بر درباریان از جمله سلطان حسین بایقرا و امیر علی‌شیر نوایی را مدنظر قرار داده و از این‌جهت نقش او را در مدنیت هرات برجسته می‌سازد.

نقاط ضعف پژوهش

بنا بر اصول نقد، هر پژوهشی می‌تواند از نقاط ضعفی هم برخوردار باشد. برشمردن نقاط ضعف یک پژوهش به این معنی نیست که از ارزش کلی یک پژوهش بکاهد، بلکه یادآوری چنین نقاطی می‌تواند، دریچه‌های دیگری را در ذهن نویسنده یا پژوهش‌گران دیگر بگشاید. برای این‌که حق مطلب در مورد نقد این پژوهش بهتر ادا شود، نقاط ضعف کتاب را هم دریچه به دریچه پی می‌گیریم:

در دریچه‌ی نخست؛ من چند ملاحظه‌ی کوچک را مدنظر دارم. نخست این‌که دکتر آرزو در این بخش هر دو نظام غزنوی و تیموری را نظام‌های متمرکز می‌نامد. اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در هر دو دوره و به‌ویژه در دوره‌ی تیموریان، نظام حاکم بر حوزه‌ی اقتدار این‌دو سلطان نظام غیرمتمرکز است. مناطق گوناگون امپراتوری‌های غزنوی و تیموری جز در گرفتن خراج سالانه، سکه و خطبه به نام سلطان، در سایر امور حکومت‌داری مستقل عمل می‌کردند. حتی گاهی در حوزه‌ی اقتدار امپراتوری دو سیاست متفاوت دنبال می‌شد. فردریک استار در کتاب روشنگری در محاق، به درستی تفاوت سیاست حاکم بر هرات و سمرقند زمان شاهرخ را تبیین نموده است. در حالی‌که شاهرخ بیشتر به سیاست دینی مبتنی بر عرفان متکی بود، الغ‌بیگ توجه ویژه‌ای به فلسفه و نجوم مبذول می‌داشت که گاهی این دو نگرش در سیاست آن‌روز، در مقابل همدیگر قرار می‌گرفتند.

موضوع دوم؛ تفاوتی است که نویسنده در تمایز دو دوره‌ی غزنویان و تیموریان بیان می‌دارد که دوره‌ی تیموریان را فاقد عشرت‌کده و توجه به موسیقی می‌داند. هرچند دکتر آرزو مشخصاً دو دوره‌ی امیرتیمور و شاهرخ میرزا را گوشزد می‌کند، اما؛ در تاریخ تیموریان به‌ویژه دوره‌ی دوم مکتب هرات، از وجود عشرت‌کده‌های فراوان و حتی درباری تذکر رفته است. داستان‌های گوناگونی در کتاب‌های زمان تیموری از برگزاری مجالس عشرت شاهان و شاهزاده‌ها حکایت رفته است. بسیاری از نویسنده‌ها از جمله نجیب مایل هروی و فورب‌منز معتقدند که شاهان تیموری اعتقاد قلبی به مذهب نداشتند و از مذهب به عنوان وسیله‌ای برای مشروعیت سلطنت خویش بهره می‌گرفتند. مسأله‌ی مهم دیگری که نویسنده‌ی کتاب به آن توجه دارد، واکاوی جامعه‌شناختی این دو دوره است و به جز چند نکته‌ی عمومی، وضعیت این دو دوره را از منظر نظریه‌های جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار نداده است.

در دریچه‌ی دوم کتاب، چند ملاحظه به نظر می‌رسد. نخست این‌که نویسنده به سیاق بسیاری از تاریخ‌نویسان افغانستان، این‌دوره را به نام تاریخ افغانستان یاد می‌نماید. این نوع نگاه به تاریخ، متأثر از سیاست تاریخی برخی از تاریخ‌نگاران ایران و افغانستان است که منطقه را دارای تاریخی مجزا می‌دانند. چه کسی است که نداند که در آن‌دوره کشوری به نام افغانستان وجود نداشته است. من مطمین هستم که دکتر آرزو بیشتر از همه‌ی ما بر این نکته اشراف دارد که تمام آثار دوران تیموری، از قلمرو تیموری به نام خراسان و در مواردی هم ایران یاد کرده‌اند. موضوع دیگر در این دریچه این است که تخریب سیستم آبیاری و کشاورزی از نظر نویسنده دور مانده است. اصولاً جرقه‌ی نخستین این دو صاعقه بر کشاورزی و سیستم آبیاری منطقه فرود آمد که حتی اثرات آن تا امروز برجای مانده است. مهم‌ترین مسأله‌ای که انتظار می‌رفت نویسنده به آن توجه می‌کرد؛ دوره‌ی حایل تاریخی بین این دو دوره است. حکومت آل کرت به گواهی بسیاری از تاریخ‌نگاران و کارشناسان منشأ رنسانس دوره‌ی تیموریان است.

در دریچه‌ی سوم هرچند نمی‌تواند نقد چندانی وارد کرد، اما؛ به نظر من یکی از مسایلی که در مورد زنان دوران تیموری می‌توان یادآوری کرد، حسادت زنانه است که دو وجه مثبت و منفی دارد. از وجه مثبت زنان دوران تیموری از جمله گوهرشاد به سازندگی توجه ویژه‌ای نشان می‌دادند و از وجه منفی، هر کدام در صدد قبضه‌ی قدرت توسط فرزندان خویش به عنوان جانشین بودند. فکر می‌کنم توضیح این نکته می‌توانست نکته‌ی مهمی در جامعه‌شناسی سیاسی زنان دوران تیموریان باشد.

در دریچه‌ی چهارم کتاب، هرچند نویسنده در تبیین رابطه‌ی عرفانی سه شخصیت احرار، نوایی و جامی موفقانه عمل کرده است، اما؛ از دید من در تأثیرگذاری سیاسی این رابطه چندان موفق نبوده است. نقش سیاسی فرقه‌ی عرفانی نقشبندیه آن‌چنانی که شایسته و بایسته است، واکاوی نشده است. نظریه و عمل این فرقه در نظریه و عمل اشخاص فوق بررسی نشده است. من انتظار داشتم که استاد آرزو با توجه به اشراف ویژه بر ادبیات دوره‌ی تیموری، حداقل نظرات سیاسی جامی و نوایی را از متون ادبی حتی اگر شده به عنوان نمونه استخراج می‌کرد و نمود آن‌را در ایجاد مدنیت تیموری نشان می‌داد. نادیده گرفته‌شدن واعظ کاشفی که یکی از ارکان اساسی مدنیت دوره‌ی تیموری است، نکته‌ی دیگری است که زیبنده بود، نویسنده آن‌را مورد توجه قرار می‌داد.

در دریچه‌ی پایانی، نویسنده به نقش جامی در مدنیت هرات می‌پردازد. نقش جامی در این دریچه عرفانی- فرهنگی است. در این‌که جامی نقش عرفانی- فرهنگی مهمی در زمان تیموریان داشته، نمی‌توان چشم پوشید. اما؛ همان‌گونه که نجیب مایل هروی در کتاب شیخ جامی توضیح داده است؛ او یکی از اضلاع مثلث سیاست و مهم‌ترین ضلع آن بوده است. از دید من جامی سیاسی‌ترین شاعر زبان فارسی است. هرچند شاعرانی چون سعدی و فردوسی دیدی کاملاً سیاسی به تاریخ و ادبیات دارند، اما؛ جامی تنها شخصیت ادبی زبان فارسی است که در حوزه‌ی نظریه و عمل سیاسی نقش ایفا کرده است. هیچ شاعری در زمان خویش اندازه‌ی جامی در حکومت‌های پیرامون خویش قابل احترام نبوده است. برعلاوه‌ی شاهان و شاهزادگان تیموری، حتی اوزون حسن که مخالف تیموریان بود، به او ارادت داشت و سلطان محمد فاتح، سلطان عثمانی به او عشق می‌ورزید. بهارستان، بخش‌هایی از دیوان و اورنگ‌هایی از هفت اورنگ جامی، اندرزنامه‌های سیاسی‌اند که به صورت مشخص، نظریه‌ی سیاسی او را بازنمایی می‌کنند. شاید نویسنده مدعی شود که عرفان جامی همان سیاست نظری اوست، اما اگر نگاهی دقیق به آثار جامی داشته باشیم، سیاست نظری او را سه ضلع شرع، عرفان و آموزه‌های ایران باستان تشکیل می‌دهد. مقامات جامی به خوبی نشان می‌دهد که او چقدر در سیاست عملی آن‌دوران دخیل بوده است و نامه‌های برجامانده از او، نوایی و دیگران مستنداتی قوی هستند که نشان می‌دهند که جامی به نوعی به سیاست آن روز جهت می‌داده است. در حقیقت جامی دارای شبکه‌ای وسیع از شعرا، نویسندگان، هنرمندان، عرفا و سیاست‌ورزانی بوده که در مسیر سیاسی‌ای حرکت می کرده‌اند که او ترسیم می‌نموده است.

جمع‌بندی

در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت که کتاب دریچه‌ای چند به قلمرو تیموریان هرات، یکی از کتاب‌های مهم در مورد یکی از درخشان‌ترین دوره‌های تاریخی منطقه است. پنج دریچه‌ی این کتاب، حاوی مطالب مهمی در شناخت این دوره است که با نگاهی نو مطرح شده‌اند. حسن دیگر این کتاب این است که راه را برای پژوهش‌های بیشتری باز گذاشته است. نگاه ژرف ادبی- عرفانی و تاریخ تطبیقی از مزیت‌های دیگر این کتاب است که کمتر در کتاب‌های دیگر می‌توان یافت. اما از دیدگاه من چند نکته‌ی اساسی از دید نویسنده‌ی این کتاب دور مانده است. نخست؛ نویسنده با وجودی که اشراف کاملی بر پژوهش علمی و نظریه‌های تاریخ دارد، از هیچ‌گونه چهارچوب نظری و روش‌شناسی خاصی استفاده نکرده است. فکر می‌کنم تعیین چهارچوب و روش خاص پژوهش می‌توانست این کتاب را خیلی علمی‌تر  و مؤثرتر سازد. مورد دیگر این است که نویسنده با اغماض و حتی مهربانی در مورد برخی از شخصیت ها از جمله احرار، جامی و نوایی سخن گفته است. آنان هرچند نقش بسیار سازنده‌ای در مدنیت هرات داشته‌اند، اما؛ نقدهایی هم بر عملکرد آنان وارد است. پنج دریچه‌ای را که نویسنده متذکر شده، دریچه‌های سازنده و مثبتی در تاریخ تیموریان است. آیا نمی‌توان دریچه‌های منفی از این تاریخ را هم نشان داد تا واقعیت‌های تاریخی عریان‌تر نشان داده شود؟ آیا رقابت بین وزرای ترک و تاجیک دربار تیموریان که به درگیری و حذف می‌انجامید و ناامنی‌های آن دوران را نمی‌توان به عنوان دریچه‌ای متفاوت مورد توجه قرار داد؟

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=1615

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *