طالبانِ پشتون در مقابل تاجیک ها: “برخورد تمدن ها؟”
برگردان جمیل پارسا
برگرفته از سایت نویسنده (middleeast.substack.com) تحت عنوان: گزارشهای خاورمیانه؛ بدون سانسور و بدون ترس
نوشته شیوان ماهندراراجا *
طالبان فرامین خود را مبنی بر ممنوعیت سلمانها از تراشیدن یا کوتاهکردن ریش، برداشتن سر آدمک (مانکن) ها، تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، منع حضور زنان در برنامه های تلویزیونی و موضوع حمامهای عمومی در هرات منتشر کرده اند. قوانین و مقررات طالبان مباحث زیادی را دربارۀ پایههای “اسلامی” دکترین آن ها در رسانه های خبری و اجتماعی به وجود آوردهاست. برای مثال، اصول تجدید شده قانون اسلامی که در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شده، بر حکم شریعت استوار شدهاست. مفسران در شبکههای اجتماعی بیان کردند که ارزشهای روستایی و قبیلهای پشتونی با فرهنگ کلان شهری فارسی وان (در معنای لغوی، “پارسی زبان” و در معنای کلی به معنی ” متمدن” یا “با فرهنگ”) سازگاری ندارد؛ و نتیجۀ آن “برخورد تمدن ها” است.
آیا این برخوردی میان فرهنگ قبیله ای پشتونی و فرهنگ فارسی وان (تاجک ها، ترک ها، هزاره ها و غیره) است؟ بلی، تا حدی: فرهنگ فارسیوان پیچیده و گستردهاست، از عراق و آناتولی تا هندوستان و از آمو دریا تا به آسیایمرکزی. فرهنگ پارسی سدها هزار عنوان محصولات علمی و ادبی تولید کرده در حالی که فرهنگ پشتونی تولیدی نداشتهاست. اثر شکوهمند ای. جی براون، “تاریخ ادبیات پارس” دارای چند جلد است؛ اما مقدار ناچیزی از تولیدات ادبی به پارسی را مشخص می کند.
از سدهای که براون فهرستش را منتشر کرده، دهها هزار کتاب به زبان پارسی در ایرلند، بریتانیا، اروپا، ترکیه، پاکستان، هندوستان، ایران، روسیه، ازبکستان و تاجیکستان مورد شناسایی قرار گرفتهاست. مرکز یارشاطر در دانشگاه کلمبیا، بیست جلد (شامل نمایه ها، راهنما، جَنگ ها) مربوط به ادبیات پارسی را تدوین کرده است. عناوین مربوط به بخش زبان پشتو نزدیک به یک جَزوه (124 صفحه ای) است. کوتاه سخن، با چشم پوشی از ادعاهای ملی گرایان قوم پشتون، سهم {فرهنگ} پشتونی به فرهنگ و ادبیات جهانی ناچیز است. ابن خلدون (متوفی 1406)1 درباره بحران های موجود میان مردمان کوچی در مقابل جمعیت مقیم، شهرنشین ها در برابر ساکنان مناطق حومه، و راجع به “قبایل وحشی” شرح مفصلی دادهاست. از اینکه بیشتر سربازان طالبان از قبایل مختلف پشتون جذب میشوند و به همان گونه تاجک ها، هزاره ها و ازبک ها معمولاً مردمان ساکن و غیر قبیلهای اند، برخورد میان جهانبینی مردمان کوچی در مقابل جمعیت ِمقیم، مردم قبیلهای در برابر غیر قبیلهای و زندگی شهری در مقابل زندگی روستایی (تا حدی) عناصر این برخورد کنونی است. برای روشنی بیشتر این نکته، نماها و صداهای جهانی شهرهای هرات، کابل و مزار شریف برای یک طالب پشتون روستایی که در مدارس وهابی یا دیوبندی بلوچستان یا خیبر پشتونخواه پاکستان آموزشهای دینی برایش تلقین شده، گمراه کننده و تعجبآور است. وی ارزشها و فرهنگ محلیاش را {با نمادهای شهری} ناسازگار مییابد و احتمالاً این جلوههای فرهنگی متنوع (موسیقی، سینما، تلویزیون، پوشش و شکل ظاهری) را “غیر اسلامی” تعبیر میکند. اما چیزی که در افغانستان رخ میدهد را نمی توان به درستی با تصور ابن خلدون یکسان پنداشت یا در مورد مباحثی که برتری فرهنگ فارسی وان بر فرهنگ قبیله ای/روستایی پشتونی را میستایند، صادق دانست.
احکامِ طالبان دربارۀ طرز پوشش، چهره و مو، تفکیک {جنسیتی} و زنان از زمان حکومت ملا عمر (2001-1996) تا به امروز تابع یک جمله است: امر به معروف و نهی از منکر.2 این قاعده دلیل حرکت طالبان و مبنایی برای برنامهی اسلامی شان از ابتدا بودهاست. هدف وسواسگونه طالبان برای جلوگیری از منکرات (“بد” حجابی، موسیقی، ساز و آواز، رقص، سینما، تلویزیون، عکاسی، آگهی ها، نقاشی ها، آموزش دختران، حضور زنان در محیط کار) احکام شان را تقویت میکند. معنا و مفهوم “منکر” از دید طالبان شخصی و ذهنی است و به بیان دیگر، مبنایی در قانون اسلامی ندارد یا بسیار اندک است. این رویکرد قانونگذاری نتیجه تطبیق این عبارت است، خودش گفتهاست: این قانون است چون من می گویم. این فرامین مبنایی در ادبیات و فقه اسلامی یا منابع الهیاتی و / یا شرعی مانند قرآن یا حدیث ندارد. یا به سخنی دیگر، ممکن است ملا عمر یا ملا برادر احکام و فرامین {طالبان} را فقط از رودهی خودشان درآورده باشند.
امر به معروف برای طالبان بسیار اهمیت دارد و مبنای کارزار سیاسی – نظامی شان را شکل میدهد که با شکست رژیم غنی و حامیان آمریکاییاش در 15 آگوست 2021 به اوج رسید. طالبان کارزار یک “جنگ انقلابی” را از دهۀ 1990 برپا کرده اند.
جنگ انقلابی = فعالیت سیاسی + عملیات چریکی
مشخصهی عملیات چریکی طالبان نیاز به تشریح ندارد. فعالیتهای سیاسیشان، هرچند متنوع و در ابعاد مختلف، در حول امر به معروف و نهی از منکر تعریف میشود: “رژیم کرزی فاسد است”، ” حلقه مافیایی کرزی موادمخدر قاچاق میکند”، “کارمندان دولت رشوه میگیرند”، غنی به زنان اجازه میدهد تا کار کنند و در برنامه های تلویزیون با حجابِ بد ظاهرشوند” و نمونههای مانند این. “اصلاح دینی / بهکیشی” هستهی مرکزی فعالیتِ سیاسی طالبان بود و با توجه به این که رژیم های کرزی و غنی فاسد و با انحراف و فریب همراه بود، کار سختی نبود تا چنین استدلالی کنند.
اکنون که طالبان در جنگ انقلابی خویش پیروز شدهاند، با حذف زنان از زندگی اجتماعی، منع سلمان ها از تراشیدن یا کوتاه کردن ریش و برداشتن سر آدمک ها به تطبیق نسخۀ اصلاح دینیشان میپردازند. از این منظر، فعالیتهای طالبان فوقالعاده نیست؛ سلسله المروارید شمال آفریقا (1147-1040) به عنوان یک جنبش قومی – قبیله ای شکل گرفت.3 آنان نیز امر به معروف و نهی از منکر را به منظور پاکسازی جامعه قبیلهای تحمیل کردند. وهابیت عربستان سعودی آرامگاه ها و مقابر روحانی تصوف و تشیع را در عربستان و عراق ویران و به قبور پیامبرِ اسلام و اهل بیتش هتک حرمت کرد؛4 همچنان فعالیتهای زیادی را که به باورش “غیر اسلامی” می رسید، ممنوع ساخت. نابودکردن مجسمه های بودا در بامیان و تخریب اماکن مقدس تصوف و تشیع توسط طالبان، ادامۀ الگوی وهابیت است. (عربستان سعودی مدارس {دینی} پاکستان را که طالبان از آن ظهور نمودند، ایجاد کرد). پس از انقلاب اسلامی ایران، تعدادی از شیعیان افراطی قصد داشتند بخش های تاریخی پیش از اسلام مانند پرسپولیس و پاسارگاد را بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر ویران کنند. هرچند، آیت الله خمینی به این خشک اندیشان دستورداد تا چنین کارهایی نکنند.
وهابیگرایی و دیوبندیگرایی که در جهان بینی “اسلامی” طالبان و داعش تبلور یافته، امر به معروف را به گونه شخصی و متعصبانه تفسیر می کند. پیروان تفکر وهابی و دیوبندی امر به معروف را به شکل بی رحمانه در مورد زنان اجرا میکنند، زیرا زنان را فریبکار و هوسباز میپندارند. ریشهی این تردید و بدبینی در داستان یوسف (قرآن، سوره 12، آیات 111-1) نهفته است. تلقی می شود سوره یوسف دارای زیباترین داستانها است. به درستی هم که در مقایسه با انجیل عبری (تورات)، تفسیر و بازآفرینی خوشایندتر و لذت بخش تری است. در اینجا، همسر پوتیفار یا عزیزمصر (که در قرائت معمول و نه در قرآن زلیخا است) نهایت کوشش خود را برای اغوای یوسف (که برای ما بسیار جذاب معرفی شده!) می کند که به لحظاتی طنزآور می انجامد (قرآن، سوره 12، آیات 28-27).
“{یوسف گفت:} او از من خواستار کام جویی شد. و گواهی از خاندان بانو چنین داوری کرد: اگر پیراهن یوسف از پیش روی پاره شده، بانو راست می گوید و یوسف دروغگوست؛ و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، بانو دروغ می گوید و یوسف راستگوست.”
سخن ها در شهر شایع شد (قرآن، سوره 12، آیه 30): ” زن عزیز مصر قصد مراوده با غلام خویش داشته و حب او وی را شیفته و فریفته خود ساخته و ما او را (از فرط محبت) در گمراهی کامل میبینیم.” طالبان، و آموزگاران وهابی و دیوبندی مدارس شان، می پندارند چنانچه زنان در خانه حبس نباشند، حجاب نداشته باشند، لت و کوب نشوند و مطیع نگردند، مانند زلیخا خواهند شد.
تفسیر سنتی از این داستان تفاوت میان مردمان پارسی زبان و وهابیان و دیوبندیان را مشخص میکند. مولانا عبدالرحمن جامی (متوفی 1492) انسان بادهگسار یا عیاشی نبود. جدای از یک ادیب نامی و خاتم الشعرا بودن در هرات، وی یک دانشمند سنی مذهب بود و به طریقۀ نقشبندیه تصوف سعدالدین کاشغری (متوفی 1455) وارد شده بود. یوسف و زلیخای جامی قصهی قرآنی را به یک داستان عاشقانه تمثیلی تبدیل میکند و دلبستگی زلیخا به یوسف را با خواست یک صوفی که همانا دلبستگی روح به عالم قدسی است، یکسان میداند.
برخورد حقیقی تمدنها میان پشتونها و تاجیکها نیست بلکه میان وهابیت – تفسیر بدوی از اسلام که توسط “دوستان مان” در پادشاهی عربستان سعودی وارد شده – و فرهنگ های برتر و ممتاز مردم سنی و شیعه مذهب پارسی زبان ایران و افغانستان است.
1. ابن خلدون، مقدمه، ترجمه و ویرایش فرانتز روزنتال، جلد 3 (انتشارات دانشگاه پرینستون، 1958).
2. مایکل کوک، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشۀ اسلامی (انتشارات دانشگاه کمبریج، 2000)؛ همان، نهی از منکر در اسلام (انتشارات دانشگاه کمبریج، 2003). عنوان دوم مقدمه ای است بر یک بحث پیچیده. و برای عموم در دسترس است.
3. مرسدس گارسیا آرنال، موعودگرایی و اصلاح دینی: مهدی مسلمانان غرب (لیدن: بریل، 2006)، صص 103-98.
4. نگاه کنید به حامد الگار، وهابی گرایی (اوننتا، نیویورک: انتشارات اسلامی، 2002).
دیدگاهها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمیدهد.