روشنفکری در جوامع در حال توسعه: چالش‌ها، تحولات و تلاش برای تغییر در ایران و أفغانستان

نگارنده: عرفات خلیل

مقدمه:

پدیده روشنفکری در جوامع در حال توسعه به عنوان یک نیروی پیشگام و فعال در مقابل ساختارهای سنتی و نظام‌های استبدادی همواره از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. این پدیده در جوامعی مانند ایران و افغانستان به اشکال مختلف خود را نشان داده و همواره به عنوان عاملی جهت تغییر و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عمل کرده است. روشنفکری، به عنوان یک واکنش به چالش‌های موجود در جوامع سنتی و بسته، همواره در تلاش بوده است تا میان گذشته و آینده، سنت و مدرنیته، پیوندی برقرار کند و این گذار را تسهیل نماید.

روشنفکری و تقابل سنت و مدرنیته:

اولین نگاه به پدیده روشنفکری، نگاه تقابلی میان سنت و مدرنیته است. روشنفکری به‌طور کلی به عنوان نماد تقابل میان این دو نیروی عظیم شناخته می‌شود. در جوامع در حال توسعه، روشنفکران نقشی اساسی در تجزیه و تحلیل و نقد نظام‌های سنتی ایفا می‌کنند. آنان با آگاهی از گسست‌های اجتماعی و فرهنگی که توسط نظام‌های استبدادی و سنتی ایجاد شده است، در جست‌وجوی راه‌حل‌هایی برای تحول هستند. روشنفکری در این جوامع نمی‌تواند صرفاً به عنوان یک پدیده فکری و انتزاعی باقی بماند، بلکه باید به عمل اجتماعی تبدیل شود که به تغییرات ساختاری در سطح کلان منجر گردد.

از این منظر، روشنفکری باید به عنوان پلی میان گذشته و آینده دیده شود. این امر می‌تواند از طریق نقد سنت‌ها و ایجاد ظرفیت‌هایی برای پذیرش مدرنیته، در جوامع در حال توسعه تحقق یابد. روشنفکران به عنوان کسانی که با تفکر انتقادی و خلاق خود، جامعه را از گذشته‌نگری‌های واپس‌گرا به سمت افق‌های نو و پیشرفت‌محور هدایت می‌کنند، در برابر نظام‌های سنتی و استبدادی ایستاده‌اند.

نقش روشنفکران در نقد ساختارهای سیاسی:

در جوامع در حال توسعه، روشنفکران اغلب در برابر ساختارهای سیاسی استبدادی قرار می‌گیرند. در این جوامع، حکومت‌ها معمولاً با استفاده از سلطه و قدرت، مانع از گسترش آگاهی و اندیشه‌های آزاد می‌شوند. روشنفکران، به‌ویژه در کشورهایی مانند ایران و افغانستان، نقش مهمی در نقد این ساختارها ایفا می‌کنند. آن‌ها از طریق تولید اندیشه‌های انتقادی و طرح پرسش‌های اساسی درباره مشروعیت و کارایی نظام‌های سیاسی، تلاش می‌کنند تا دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی را ممکن سازند.

در این زمینه، نظریات آنتوان گرامشی، جامعه‌شناس ایتالیایی، بسیار مفید است. گرامشی با معرفی مفهوم “هژمونی فرهنگی”، تأکید می‌کند که روشنفکران باید در ساخت یک هژمونی جدید نقش ایفا کنند تا بتوانند جامعه را از سلطه ایدئولوژی‌های استبدادی رها کنند. این هژمونی جدید می‌تواند از طریق ایجاد فضای عمومی برای تبادل افکار و انتقادات، و همچنین از طریق نقش‌آفرینی روشنفکران به عنوان نمایندگان طبقات فرودست و محروم، به تحقق برسد.

روشنفکری و نقش آن در فرآیند مدرنیزاسیون:

نظریه‌های ماکس وبر در زمینه مدرنیته و عقلانیت اجتماعی نیز می‌تواند به تحلیل روشنفکری کمک کند. وبر معتقد است که مدرنیته به فرآیند عقلانیت و رهایی از خرافات و سنت‌ها منجر می‌شود. از دیدگاه او، روشنفکران به عنوان مبلغان عقلانیت و علم در جامعه‌های در حال توسعه، نقشی اساسی در هدایت فرآیند مدرنیزاسیون دارند. این روشنفکران با نقد سیستم‌های سنتی و پررنگ کردن اهمیت خرد و علم، به هدایت جامعه به سمت عقلانیت و مدرنیته کمک می‌کنند.

ماکس وبر همچنین به تأثیر روشنفکران در فرآیندهای عقلانی‌سازی در نهادهای مختلف اشاره کرده است. از این دیدگاه، روشنفکران نه تنها در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، بلکه در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی نیز به انتقال عقلانیت و علم پرداخته و جوامع را به سمت ساختارهای مدرن سوق می‌دهند. این امر به ویژه در جوامع در حال توسعه اهمیت دارد، زیرا این جوامع هنوز تحت تأثیر نظام‌های سنتی و غیرعقلانی قرار دارند و روشنفکری می‌تواند پلی میان این نظام‌ها و عصر مدرنیته ایجاد کند.

روشنفکری و تحولات فرهنگی:

در سطح فرهنگی، روشنفکری به عنوان نیرویی تحول‌خواه شناخته می‌شود که می‌تواند به بازنگری در ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی بپردازد. روشنفکران در جوامع در حال توسعه از طریق نقد ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی سنتی، به تقویت هویت فردی و اجتماعی کمک می‌کنند. آنان با ترویج ایده‌های نوین فرهنگی، در تلاش‌اند تا فضای جدیدی برای پذیرش مفاهیم و دیدگاه‌های مدرن فراهم کنند.

در این زمینه، یورگن هابرماس، جامعه‌شناس آلمانی، مفهوم “فضای عمومی” را مطرح کرده است. هابرماس بر اهمیت فضای عمومی به عنوان فضایی برای گفتمان و تبادل نظر تأکید می‌کند. روشنفکران به عنوان عناصر کلیدی در این فضا، می‌توانند با گفتمان‌های انتقادی خود، به تغییرات فرهنگی و اجتماعی کمک کنند. آنان می‌توانند با طرح مسائل اساسی جامعه و نقد نهادهای موجود، به ایجاد فضاهایی برای دموکراسی و آگاهی‌بخشی در جامعه کمک کنند.

روشنفکری و آگاهی اجتماعی:

یکی از جنبه‌های اساسی روشنفکری، نقش آن در افزایش آگاهی اجتماعی است. روشنفکران با ترویج آگاهی و آموزش به افراد جامعه، می‌توانند در روند تغییرات اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار باشند. آنان به ویژه در جوامع در حال توسعه که ممکن است با بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روبه‌رو باشند، می‌توانند به عنوان پیشگامان تغییرات اجتماعی عمل کنند.

روشنفکری در ایران: تقابل سنت و مدرنیته

در ایران، جریان روشنفکری از دوران قاجار به بعد با تلاش برای نقد ساختارهای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه آغاز شد. این جریان در واکنش به سلطنت‌های استبدادی و تأثیرات منفی استعمار، سعی داشت تا تحولی در نظام‌های حکومتی و فرهنگی ایجاد کند. روشنفکران ایرانی در دوران مشروطه و پس از آن، نظیر میرزا آقاخان کرمانی و محمد مصدق، به ترویج اندیشه‌های دموکراتیک و آزادی‌خواهانه پرداخته و در پی اصلاحات اجتماعی و سیاسی بودند. در این روند، روشنفکری ایرانی به‌ویژه در مواجهه با انقلاب اسلامی 1979 و تغییرات اجتماعی بعد از آن، دچار تحولات و چالش‌های جدیدی شد. تضاد میان سنت‌های دینی و تمایلات مدرن روشنفکران به اوج خود رسید و این تقابل باعث شد که روشنفکری ایرانی با سؤالاتی جدی درباره نحوه سازگاری مدرنیته با ارزش‌های اسلامی روبه‌رو شود.

از منظر نظریه‌پردازان اجتماعی مانند آنتوان گرامشی، روشنفکری در ایران می‌تواند به‌عنوان تلاش برای ایجاد یک هژمونی فرهنگی جدید در نظر گرفته شود. روشنفکران ایرانی سعی کردند تا با نقد نظام‌های موجود، فضاهایی برای آزادی‌خواهی و دموکراسی فراهم کنند. این تلاش‌ها، علی‌رغم سرکوب‌ها و محدودیت‌های مختلف، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی، همچنان ادامه یافته است. روشنفکری در ایران از طریق نقد سلطه سیاسی و فرهنگی، به چالش کشیدن ساختارهای حکومتی و ایجاد فضای جدید برای بحث و تبادل نظر در جامعه، توانسته است تأثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی و اجتماعی بگذارد.

روشنفکری در افغانستان: از سیاست‌های استعماری تا نظام‌های استبدادی

در افغانستان نیز روشنفکری با چالش‌های مشابهی مواجه بوده است. از آغاز قرن بیستم، روشنفکران افغان به‌ویژه در برابر سلطه قدرت‌های خارجی مانند بریتانیا و روسیه، تلاش کردند تا راه‌حل‌هایی برای حفظ استقلال فرهنگی و اجتماعی کشور خود بیابند. جنبش‌های روشنفکری در افغانستان به ویژه در دوران حکومت نادرشاه و محمدزای‌ها در تلاش بودند تا اصلاحات اجتماعی و فرهنگی را در راستای مدرن‌سازی کشور به پیش ببرند. روشنفکران افغان در این دوره با تأسیس مدارس جدید، انتشار نشریات و ترویج زبان فارسی، سعی کردند تا آگاهی و تفکر مدرن را در جامعه ترویج دهند.

اما با روی کار آمدن رژیم‌های استبدادی در نیمه دوم قرن بیستم و همچنین بحران‌های سیاسی و اجتماعی پس از آن، جریان روشنفکری در افغانستان دچار رکود و سرکوب شد.

چالش‌های مشترک در ایران و افغانستان:

در هر دو کشور ایران و افغانستان، روشنفکری با چالش‌های مشابهی روبه‌رو بوده است. یکی از این چالش‌ها، تقابل با ساختارهای سنتی و دینی حاکم بر جامعه است. روشنفکران در هر دو کشور باید بین سنت‌های مذهبی و فرهنگی و خواسته‌های مدرن و آزادی‌خواهانه تعادل برقرار کنند. این چالش، به ویژه در ایران پس از انقلاب اسلامی و در افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان، به‌طور چشمگیری مشهود بوده است.

چالش دیگری که روشنفکری در این کشورها با آن مواجه است، سرکوب‌های سیاسی است. در هر دو کشور، روشنفکران به دلیل انتقادات صریح خود به حکومت‌ها، در معرض تهدید و سرکوب قرار دارند. این سرکوب‌ها نه تنها به شکل سانسور و زندانی کردن روشنفکران، بلکه به شکل محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی نیز بروز کرده است. این امر باعث شده که روشنفکری در این کشورها به‌عنوان جریانی مقاوم و پنهان عمل کند.

نتیجه گیری:

پدیده روشنفکری در جوامع در حال توسعه، به‌ویژه در ایران و افغانستان، همواره با چالش‌های پیچیده‌ای روبه‌رو بوده است. روشنفکران در این جوامع، در تلاش برای ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی، نقشی اساسی در مقابله با نظام‌های استبدادی، سنتی و سرکوبگر ایفا کرده‌اند. این جریان فکری نه تنها به نقد ساختارهای موجود پرداخته، بلکه در جست‌وجوی یافتن راه‌هایی برای ترکیب میان مدرنیته و سنت، و همچنین تحقق دموکراسی و آزادی بوده است. از سوی دیگر، تقابل روشنفکری با نظام‌های سیاسی استبدادی و چالش‌های فرهنگی در ایران و افغانستان نشان‌دهنده اهمیت و ضرورت این جریان در فرآیندهای تحول اجتماعی است. هرچند روشنفکری در این جوامع با سرکوب‌های سیاسی و فرهنگی مواجه بوده است، اما همچنان به عنوان نیرویی تحول‌خواه باقی مانده است که می‌تواند با توجه به شرایط و نیازهای خاص هر کشور، به‌عنوان عاملی برای تغییرات بنیادین در سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عمل کند. روشنفکری، به‌ویژه در این جوامع، نه تنها به نقد گذشته و وضعیت موجود پرداخته، بلکه در پی ساختن آینده‌ای نوین و انسانی‌تر است. بنابراین، روشنفکران در این جوامع به‌عنوان پیشگامان تغییرات اجتماعی و سیاسی، همچنان نقش مهمی در فرآیندهای تحول و مدرنیزاسیون دارند و می‌توانند با اندیشه‌های خود به آینده‌ای روشن‌تر هدایت کنند.

دیدگاه‌ها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمی‌دهد.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=2098

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *