از فدرال‌خواهی تا فدرال‌ستیزی

تحلیل روز

داوود عرفان دانش‌آموخته‌ی علوم سیاسی

این روزها صدای فدرال‌خواهی و فدرال‌ستیزی بیشتر از هر زمانی بلند شده و موافقان و مخالفان فدرالیسم با دلایل متفاوت در پی اثبات حقانیت نظر خویش‌اند. با نگاهی وبری به ادعاهای دوطرف می‌توان به معنای پس گفتار و رفتار سیاسی این‌دو پی برد که نیات آنان نه سعادت فلاح کشور که کنش و واکنش تباری و تقسیم قدرت بر اساس آن نهفته است. پشتون‌ها در دفاع تمام‌قد از نظام متمرکز و مخالفت با فدرالیسم، در صدد حفظ قدرت مرکزی خویش هستند تا جایی که گلبدین حکمت‌یار باری بیان داشت که آرزوی فدرالیسم را باید به گور ببرند. در حقیقت این خط قرمز و تابوی ناسیونالیست‌های پشتون است که به سادگی از آن عبور نخواهند کرد. در مقابل، غیرپشتون‌ها با توسل به فدرالیسم، در صدد شکستن پوسته‌ی سخت هسته‌ی قدرت مرکزی پشتون‌ها هستند و با این نوع نظام می‌خواهند به حاکمیت سیصدساله‌ی پشتون‌ها پایان دهند. ظهور مجمع فدرال‌خواهان افغانستان در همین زمینه قابل نقد و بررسی است.

بسیاری از مدعیان فدرالیسم، تا دیروز مدافع سینه‌چاک نظام ریاستی بودند و حتی در تحکیم آن نظام در بیست سال گذشته نقش غیرقابل انکاری داشتند. آنان تا زمانی که منافع شخصی و گروهی‌شان برآورده می‌شد، فدرالیست‌ها را تجزیه‌طلب می‌خواندند و اکنون در صف فدرال‌خواهی قرار گرفته‌اند. چنین رویکردی مردم را نسبت به نیات گروه جدید به تردید واداشته است. تغییر نظام در افغانستان نباید با حب و بغض‌های شخصی و گروهی همراه شود. این تغییر باید بر اساس یک ضرورت سیاسی و آسیب‌شناسی علمی مورد توجه قرار گیرد.

عجالتا؛ دیدگاهم را نه به عنوان یک فدرالیست و نه مخالف آن، با دیدی واقع‌گرایانه بیان می‌دارم. امیدوارم نسل نو ما بدون حب و بغض و محله‌گرایی در پی ایجاد ساختاری انسان‌محور، دموکرات، کارا و مؤثر برای کشور باشند، ساختاری که بتواند زخم چرکین سیصد ساله‌ی این جغرافیا را برای همیشه مداوا نماید.

از دید من؛ قبل از هر موافقت و مخالفتی با فدرالیسم، موارد زیر را باید به خاطر سپرد:

نخست؛ مساله‌ی تمرکزگرایی و تمرکززدایی در هر کشوری بنا بر مقتضیات آن کشور، از مباحث اصلی سیاست و مدیریت کشوری است. بنابراین گفت‌وگو پیرامون این مسأله در کشوری مثل افغانستان که هنوز در حل مسایل اساسی کشور به اجماع نرسیده، طبیعی به نظر می‌رسد.

دوم؛ اجماع پیرامون مسأله‌ی اساسی کشورداری، باید خالی از حب و بغض قومی و سمتی باشد. به نظر می‌رسد که گفتمان فدرالیسم وارد چرخه‌ی حب و بغض قومی شده و هرگونه تصمیم‌گیری عجولانه می‌تواند تبعات ناگواری در پی داشته باشد.

سوم؛ تحقق یا عدم تحقق فدرالیسم لزوماً به معنی پیروزی و شکست هیچ قومی نباید تلقی شود. فدرالیسم باید به عنوان نسخه‌ای مناسب یا نامناسب با ادله‌ی قابل پذیرش برای برای همه تلقی شود.

چهارم؛ فدرالیسم مانند هر شیوه‌ی کشورداری محاسن و معایب خودش را دارد. تنها با آسیب‌شناسی و تصمیم‌گیری ملی می‌توان آن‌را مورد بررسی قرار داد.

پنجم؛ هرگونه تصمیم‌گیری در این مورد باید با مستندات علمی ارایه شود. از آن‌جا که شکنندگی در سیاست افغانستان به اوج خود رسیده است، تصمیم‌گیری عاقلانه برای همه‌ی ما از اشد ضروریات است.

ششم؛ گفتمان فدرالیسم در افغانستان هنوز به پختگی کامل نرسیده است. تلقی تقسیم قومی از فدرالیسم به اندازه‌ی ساختار متمرکز قومی مشکل‌زاست. بنابراین فدرالیسم باید راه‌حل مشکل باشد نه مؤجد مشکلات تازه.

هفتم؛ ما نباید فدرال‌خواهان را به چشم باغی و دشمن ببیند، بلکه با سعه‌ی صدر مطالبات آنان را با دقت کارشناسی کنیم.

هشتم؛ برای رفتن به سوی فدرالیسم، نخست باید مشکل هویت ملی را حل کرد. مشکل اساسی ما فقدان چتر ارزشی ملی است که با هیچ‌گونه تغییر احساسی قابل حل نیست.

نهم؛ فدرالیسم با حل مشکل هویت ملی، باید بنیان رقابت مثبت در توسعه و هم‌گرایی ملی را باعث شود، در غیر آن؛ فدرالیسم پایه‌گذار بیشتر افتراق ملی خواهد بود.

دهم؛ فدرال‌خواهان و فدرال‌ستیزان باید مجمع بزرگ ملی را ایجاد کنند و این مجمع با بهره‌گیری از کارشناسان به راه‌حل منطقی و قابل قبول همه‌ی طرف‌های ذیدخل برسد.

یازدهم؛ تجربه‌ی کشورهای فدرال می‌تواند در رسیدن نتیجه‌ی مطلوب ما را یاری برساند.

دوازدهم؛ شخصاً بر این باورم که توافق و رضایت جمعی بالاتر از نوع نظام سیاسی است. با توجه به تجربه‌های تلخ نظام متمرکز، ضرورت گذار از این نوع نظام احساس می‌شود.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=462

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *