مازوخیسم

آذرنوش کریمی

نگارنده: آذرنوش کریمی

مازوخیسم یا خودآزاری تمایلی شخصی است که فرد مبتلا به آن از تحقیر و آزاری که دیگران به او می‌رسانند، لذت می‌برد. شخص از شکنجه‌ای که بر او وارد می‌شود، احساس راحتی می‌کند. از نظر برخی کارشناسان روان‌شناسی و روان‌پزشکی، مازوخیسم بیماری‌ای است که از دوران کودکی در فرد شکل می‌گیرد؛ ولی برخی دیگر از کارشناسان روان‌شناسی، ریشه مازوخیسم را ناشی از محیط‌زیست می‌دانند. فرد مبتلا به مازوخیسم یا آزارطلبی، خود را ناقص دانسته و برای تکمیل نقص خود می‌خواهد به دیگری تکیه کند. مازوخیسم مقابل سادیسم است. در سادیسم، دگرآزاری مطرح است، در حالی که مازوخیسم، خودآزاری را می‌طلبد. فرد سادیست، دیگران را با شدیدترین آزار روبه‌رو می‌کند. در عین حال، مازوخیست هم شدیدترین آزار، تحقیر، شکنجه و… را برای خود می‌طلبد. بسیاری از روان‌درمان‌گرها به این عقیده‌اند که شخص مازوخیست، خیال‌پردازی‌های بلندپروازانه‌ای از دوران کودکی دارد که جامعه قادر به پاسخ‌گویی به آن‌ها نیست. از این‌رو، فرد روی می‌آورد به خود شکنجه کردن توسط خود یا دیگران، آزار جنسی، تحقیر و بی‌احترامی؛ که این اعمال سبب ارضای روحی فرد مازوخیست می‌شود.

نخستین بار واژه مازوخیسم از فعالیت‌های لئوپولد فون زاخر مازوخ، رمان‌نویس اتریشی-آلمانی سده نوزدهم میلادی بیرون کشیده شد. به‌طوری‌که بیان می‌شود، شخصیت‌های داستان‌هایش از این‌که مردان با آن‌ها بدرفتاری کنند و بر آن‌ها تسلط یابند، لذت جنسی می‌بردند. مازوخ در معروف‌ترین کتاب خود ونوس خزپوش، داستان زن دانشجوی جوانی به نام واندا را روایت می‌کند که سر و وضعی مناسب و زندگی مرفهی دارد و در زمان دانشجویی در همسایگی خود با مرد جوانی به نام سورین آشنا می‌شود؛ اشراف‌زاده‌ای بسیار جذاب و تنومند که زن جوان را اسیر خود می‌کند. زن که تمایل به بردگی و شکنجه را پیش از آشنایی در خود کشف کرده بود، آگاهی یافت که در هیأت این مرد می‌تواند آرزوهایش را محقق سازد. به این‌سان، رابطه ارباب و برده بین سورین و واندا شکل می‌گیرد که کل روایت بر آن استوار است.
وی رمان‌های عاشقانه‌ای نوشته که شیوه عاشقانه مبتنی بر درد کشیدن عاشق از طرف معشوق است. این شیوه، بعد از وی به نام مازوخیسم یاد شد.

زیگموند فروید معتقد بود، آزارخواهی ناشی از برگشت تخیلات تخریبی به طرف خود است. در برخی موارد، فرد فقط وقتی می‌تواند احساس جنسی را تجربه کند که در پی آن تنبیهی در کار باشد.
به قول سارتر، مازوخیسم نوعی کوشش و تلاش خستگی‌ناپذیر و تقریباً همیشگی است که شخص سعی می‌کند خود را در برابر دیگری در حقیرترین وضعیت قرار دهد و از آن لذت ببرد.

در دسته‌بندی مازوخیسم، این‌گونه آمده است:

  • مازوخیسم زنانه (روانی): شخص دچار این نوع مازوخیسم از تحقیر، توهین، ناسزاگویی‌های کلامی و بی‌احترامی لذت برده و آرام می‌گیرد. با وجود این سختی‌ها، این نوع مازوخیسم مختص زنان نیست.
  • مازوخیسم فیزیولوژیکی: در خودآزاری بدنی که نسبت به نوع اول حادتر و خطرناک‌تر است، شخص از شکنجه، لت‌وکوب، خودزنی، پوست کندن و سوزاندن بدن، تنبیه و… لذت برده و ارضا می‌شود. در این نوع مازوخیسم، جراحات جسمی هم شامل است که گاهی مرگ را در پی دارد.
  • مازوخیسم احساسی: شخصی که مبتلا است، آزار و اذیت را در ذهنش مجسم نموده و خودآزاری را احساس می‌کند ولی اقدام فیزیکی نمی‌کند یا دیگری سبب آزار او نمی‌شود، بلکه خود از دام‌های تنیده بر خود ارضا می‌شود.
  • مازوخیسم جنسی (اروتیک): در این نوع خودآزاری، مازوخیست از شکنجه، درد، دست و پا بستن، نفس‌بند کردن و… در رابطه با شریک زندگی‌اش حس رضایت پیدا می‌کند و رهایی می‌یابد. این بیماری روانی بیشتر در رابطه‌های جنسی نمایان می‌شود.

از نظر کارشناسان روان‌شناسی، مازوخیسم بیماری روانی است که از دوران کودکی در شخص شکل می‌گیرد. زمانی که کودک مورد بی‌مهری خانواده قرار می‌گیرد، این بیماری در وی عرض وجود می‌کند. بسیاری، مازوخیسم را برآمده از سادیسم دانسته‌اند، با این تفاوت که سادیسم دگرآزاری است و مازوخیسم، خودآزاری. به لحاظ این‌که هر دو بیماری روانی‌اند و از یک سرچشمه، نقطه‌ای که این‌ها را باهم پیوند می‌زند، به نام سادومازوخیسم یاد می‌شود که هم مازوخیسم و هم سادیسم را تحت پوشش دارد؛ چون سادیسم و مازوخیسم مبنای یکسانی داشته و هر دو بر محور لذت می‌چرخند. این امکان وجود دارد که سادیسم و مازوخیسم هم‌زمان در یک شخص وجود داشته باشد؛ از این‌رو، سادومازوخیسم اصطلاحی است که روان‌شناسان به‌جای سادیسم و مازوخیسم به کار برده‌اند.

از آن‌جا که شخص مازوخیست خیال‌پردازی‌های بلندپروازانه دارد و دست‌یابی به آن‌ها را در خود نمی‌بیند، خود را وابسته به دیگری می‌داند تا با تکیه دادن به او، آرزوهایش برآورده شود؛ درست مثل کشور فقیری که خود را تسلیم یک کشور ابرقدرت می‌کند تا مصونیت داشته باشد. در این تسلیم‌دهی، هرگونه شکنجه کردن را می‌پذیرد تا از لحاظ روحی، جسمی و جنسی ارضا شود.

نظر دکتر هلاکویی این است که مازوخیسم در چهارده‌ماه اول زندگی کودکان به وجود می‌آید و امکان دارد تا آخر عمر هم‌دم آن‌ها باشد. وی می‌گوید: زمانی که دختر تمایل بیشتری به پدر داشته باشد و بدن پدر را بیشتر لمس کند، یا پسر تمایل بیشتری به مادر داشته باشد و بدن مادر را لمس کند و چه پسر و چه دختر از این لمس کردن‌ها لذت ببرند، این‌جاست که فرد بیمار است. باید کوشش شود که تمایل دختر بیشتر به‌سوی مادر باشد و پسر به‌سوی پدر. کودکانی که برای انجام کاری، سرزنش و شکنجه می‌شوند، به‌تدریج آزارطلبی در آن‌ها جوانه می‌زند و رشد می‌کند. کودکانی که از نظر رابطه جنسی توبیخ می‌شوند یا سانسور خانواده بر آن‌ها بیشتر باشد، نطفه برده و بادار در آن‌ها بسته شده و به‌تدریج شکل می‌گیرد.
برعلاوه، محیط و اجتماع هم سازنده مازوخیسم در اشخاص است. زمانی که شخص نتواند حقوق انسانی خود را به دست آورد، لازم می‌بیند که به دیگری وابسته باشد؛ چه این وابستگی شکنجه جسمی و جنسی را در پی داشته باشد، چه بی‌احترامی و تحقیر روانی را.
کودکانی که والدین کنترل‌گر و سخت‌گیر دارند، خودسانسور بار می‌آیند که این کنترل، مسبب خودآزاری در آن‌ها می‌شود.

اما مازوخیسم در افراد را به‌سختی می‌توان تشخیص داد. به شمارش چند ویژگی در شخص مازوخیست می‌پردازیم:

  • کار بیش از اندازه: افراد مازوخیست برای دست‌یافتن به اهداف خود، بیش از توان‌شان کار می‌کنند.
  • ناتوانی در “نه” گفتن: این اشخاص خواست‌های دیگران را نسبت به خواست‌های خود ارجحیت داده و تلاش می‌کنند تا خواسته آن‌ها را برآورده کنند. توان “رد” کردن را ندارند.
  • علاقه به رابطه با افراد سلطه‌گر: از رابطه سخت‌گیرانه و تحقیرآمیز با افراد خودپسند و دگرآزار لذت می‌برند.
  • دوست داشته نشدن: این افراد فکر می‌کنند از طرف اطرافیان‌شان مورد بی‌مهری قرار دارند، از این‌رو تلاش می‌کنند تا خود را در مرکز توجه قرار دهند.
  • **اجتناب از کمک خواستن در شرایط سخت و دشوار:** این افراد به‌جای پذیرش کمک، رنج و سختی را تحمل می‌کنند که از این روش، لذت‌شان برآورده می‌شود.
  • کمال‌گرایی: مازوخیست‌ها برای رسیدن به مقصد مطلوب خود تلاش زیادی می‌کنند و اگر شکست خوردند، خود را سخت شکنجه می‌کنند تا ارضا شوند.
  • خودانتقادی: خودآزارها همیشه از خود انتقاد می‌کنند و نگرش منفی به خود دارند و هیچ‌گاه کوششی برای رهایی از منفی‌بافی و خودانتقادی نمی‌کنند.
  • غمگین: افرادی که در منجلاب خودآزاری نهفته‌اند، همیشه غصه و غم هم‌سفر راه‌شان است و خود را در گرداب رنج محصور می‌کنند.

دیدگاه‌ها و نظرات ابرازشده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع گزاره را بازتاب نمی‌دهد.

آدرس کوتاه : https://gozaare.com/?p=1255