روزنوشت ۱۸
دانشآموز دیروزروزنوشتهای دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۸عاطفه قربانی،هرات ساعت چهارونیم صبح بیدار شدم. خوابم نمیبرد. سردرد لعنتیام خوب شدهبود. یعنی میتوانستم کتاب بخوانم، یا نامهای را که از دیشب کلماتش در سرم راه میرفت، شروع کنم. اما نمیخواستم بنویسم. مثل تمام این مدت. هر وقت که باید مینوشتم، ترجیح دادم بخوابم. شبی که خواب نداشتم، یا… ادامه مطلب روزنوشت ۱۸