برچسب: هرات

آیا روحانیت افغانستان به میدان می آید؟

داوود عرفان شیخ و شاه دو مفهوم اساسی سیاسی در تاریخ و فرهنگ ماست. این‌دو گاهی در کنار هم و گاهی در مقابل هم قرار گرفته‌اند. نخستین سازمان‌های حکومتی در سرزمین ما با همراهی موبدان و شاهان شکل گرفت و پس از روی کار آمدن اسلام، مفتی و قاضی در کنار شاه به اداره‌ی دولت… ادامه مطلب آیا روحانیت افغانستان به میدان می آید؟

روزنوشت ۱۶ 

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۶ شایسته پرهام، بدخشان باز هم آمده‌ام، تا روزگارِ تلخِ زیر سلطه طالبانی را شرح دهم. اینکه می‌نویسم، به‌گونه‌ای خالی می‌شوم و این خالی‌شدن؛ یعنی هنوز کسانی در این دنیای پر تلاطم هستند، که حس کنند ما به‌عنوان انسان زنده هستیم. این‌روزها به‌سختی می‌گذرد، گاهی گاه‌شمار را فراموش می‌کنم و… ادامه مطلب روزنوشت ۱۶ 

علیه آپارتاید طالبانی

داوود عرفان شاید اولین پرسش برای خواننده‌ی این نوشته مطرح شود که منظور از آپارتاید طالبانی چیست؟ آپارتاید طالبانی نوعی از آپارتاید است که نمونه و نظیر آن در هیچ جایی از دنیا مشاهده نشده است. این آپارتاید، تبعیض سیستماتیک را در چندین‌وجه علیه زنان، زبان و فرهنگ فارسی، مذهب تشیع، اقوام افغانستان و روشنگری… ادامه مطلب علیه آپارتاید طالبانی

مردان افغانستانی در دندانه‌ی چرخ مهاجرت

نگارنده: آرزو اضطرابی مهاجرت یک پدیده تاریخی است که همپا با انسان از بدو پیدایش، در همه‌ی جوامع، به اشکال مختلف آن وجود داشته‌است. هرچند، در طول تاریخ، مهاجرت در دو قالب کلی شکل گرفته است: یا براساس انتخاب افراد و یا بر اثر جبر، که در هر دو زمینه تاثیرات مثبت و منفی را… ادامه مطلب مردان افغانستانی در دندانه‌ی چرخ مهاجرت

روزنوشت ۱۵

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۵نور، هرات «طولانی مینویسم که همه نخوانند.» منِ امروز در هراتآسمان‌ صاف است. کمی هم باد. خورشید می‌درخشد. در پس کوچه‌های‌ شهر به دنبال کتابخانه‌‌ای هستم.از پشت پنجره‌ی کتابخانه رویا می‌بینم. رویاهایم چیست؟ رنگ رویاهایم چه رنگی است؟ واقعا رویا می‌بینم؟ خواب می‌بینم؟ به خودم فکر‌ می‌کنم.به چهره‌‌ام؛ که خنده… ادامه مطلب روزنوشت ۱۵

روزنوشت ۱۴

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۴فرشته عظیمی آیه، از هرات به خودت می‌آیی. یعنی به خودت می‌آورندت. خم می‌شوی و کارت ورودی‌ات را به سرت می‌اندازی و چینگ‌هایش را پیش‌ می‌کشی.  قایم می‌شوی در‌ آن. خجالت می‌کشی از ماما جان. که برایت پروفیسور می‌گفت. از کرمچ‌هایِ نوات و از تمام کرمچ‌های مردانه‌‌ای که اجازه‌ی… ادامه مطلب روزنوشت ۱۴

روزنوشت ۱۳

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۳محدثه، هرات «بنام خداوند جان‌ و خرد» محدثه هستم. دختری که دوسال‌ چشم به راه کنکور بود و همانند دیگر دختران؛ درگیر یک سرنوشت نامعلوم.سال ۱۴۰۰ مکتب را تمام کردم و خوشحال بودم که من هم امتحان کانکور می‌دهم و دانشگاه می‌روم. درس می‌خوانم و فارغ التحصیل‌شدن خود را جشن… ادامه مطلب روزنوشت ۱۳

روزنوشت ۱۲

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۲تمنا، کابل در یکی از موسسات، در بخش حقوقی؛ ایفای وظیفه می‌نمودم. تنها نان‌آور خانواده‌ام بودم. ولی به خاطر دختربودن؛ وظیفه‌ام را ازدست دادم. باز هم تلاش کردم و امید داشتم، که در دانشگاهی که درس خوانده بودم، استاد شوم. چون اول‌نمره‌ی عمومی؛ در سطح دانشگاه خود فارغ‌التحصیل شده‌‌… ادامه مطلب روزنوشت ۱۲

روزنوشت ۱۱

دانش‌آموز فرداروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۱شبانه شهنام از بدخشان «به نام عدالت» من شبانه شهنام هستم. دختری از سرزمین لعل و لاجورد؛ بدخشان.“ دانش‌آموز دیروز، روزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزش”پشت این جمله‌ی کوتاه، ناگفته‌هاست. یعنی، آموزش دیدن ما؛ مربوط دیروز بود. فقط دیروز حق تحصیل داشتیم، ولی امروز، چرخ روزگار به‌گونه‌ای چرخیده؛ که حتی… ادامه مطلب روزنوشت ۱۱

روزنوشت ۱۰

دانش‌آموز دیروزروزنوشت‌های دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۰غزاله، هرات من غزاله؛ دختری از شهر هرات هستم.دوسال از آخرین روز رفتن ما به مکتب می‌گذرد. ما آرزوهای فراوانی را پشت دروازه‌ی مکتب رها کردیم.تا وقتی مکاتب باز بود و درس می‌خواندیم، برای آینده‌ی خود؛ تلاش های فراوانی میکردیم و هرسال بیشتر از سال دیگر تلاش می کردیم،… ادامه مطلب روزنوشت ۱۰