روزنوشت ۱۴
دانشآموز دیروزروزنوشتهای دختران بازمانده از آموزشروزنوشت ۱۴فرشته عظیمی آیه، از هرات به خودت میآیی. یعنی به خودت میآورندت. خم میشوی و کارت ورودیات را به سرت میاندازی و چینگهایش را پیش میکشی. قایم میشوی در آن. خجالت میکشی از ماما جان. که برایت پروفیسور میگفت. از کرمچهایِ نوات و از تمام کرمچهای مردانهای که اجازهی… ادامه مطلب روزنوشت ۱۴